امام رضا(علیه السلام) - پیشواز محرم

آقا سلام! سوز و نوایی به ما بده
هر صبح و شام حال بکایی به ما بده

دل تنگ دیدن تو شدیم ایّها الغریب
آغوش خویش وا کن و جایی به ما بده

تنها به عشق دیدن تو ندبه خوان شدیم
هر صبح جمعه حال دعایی به ما بده

این دیده ای که غیر تو هر چیز دیده است
از ما بگیر و چشم خدایی به ما بده

تا کی اسیر لذّت نفسانیت شدن؟!
بشکن حصار و برگ رهایی به ما بده

زنگار معصیت دل ما را سیاه کرد
با کیمیای عشق، جلایی به ما بده

روی سیه به ما نمی آید نگاه کن
این جلوه را بگیر و نمایی به ما بده

در این زمان که هر که به دنبال زندگی است
توفیق نوکری و گدایی به ما بده

چیزی نمانده تا که مُحرّم فرا رسد
سهمیّه ی امام رضایی به ما بده

سهمیّه ای که قطره ای از آن گره گشاست ...
... در دیده ها بریز و صفایی به ما بده

در هر فراز روضه ی گودال قتلگاه
حال و هوای کرب و بلایی به ما بده

والشمر جالسٌ ... سر او را برید و رفت
«ای وای های» مادر او را شنید و رفت

محمد فردوسی



موضوعات مرتبط: استقبال از محرم

برچسب‌ها: امام رضا(علیه السلام) - پیشواز محرم
[ 14 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) - پیشواز محرم

این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام
رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام

منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه
سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام

آرزو داشتم امسال بیایم عرفات
گریه دار از غم هر سال به هم ریخته ام

هر دل آشفته پی هم نفسی می گردد
چند وقتی است به دنبال به هم ریخته ام

به گمانم که قرار است نبینم رویت
با غمت خورده رقم فال به هم ریخته ام

درد، بالاتر از این نیست برایم انگار
دوری از توست در اقبال به هم ریخته ام

خوش به حال شهدایی که سبکبال شدند
به پریدن نرسد بال به هم ریخته ام

همه دلشوره ی من ماه محرم باشد
مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام

به تو و گریه هنگام غروبت سوگند
فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام

چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است
وقت آوارگی قافله ی ارباب است



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هااستقبال از محرم

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) - پیشواز محرم
[ 14 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

براي ديدن تمامي اشعار عيد سعيد غدير خم

اينجا

كليك كنيد



برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

دوبيتي هاي غدير

قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد
ایمان به جز از حب علی پایه ندارد
گفتم بروم سایه لطفش بنشینم
 گفتا که علی نور بود سایه ندارد

*************


در غدیر خم، ولایت شد قبول
برد بالا دست مولا را رسول
رفت بالا دست خورشید غدیر
شد امام و مقتدای ما، امیر


*************


به روز غدیر خم از مقام لم یزلی
به کائنات ندا شد به صوت جلی
که بعد احمد مرسل به کهتر و مهتر
امام و سرور و مولا علیست علی


*************


باز تابید از افقْ روزِ درخشانِ غدیر
شد فضا سرشار عطرِ گل ز بستان غدیر
موج زد دریای رحمت در بیابان غدیر
چشمه های نور جاری شد ز دامان غدیر


*************


ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام
بر تو ای روز امامت از همه امت سلام
از تو محکم شد شریعت، وز تو نعمت شد تمام
ما به یاد آن مبارک روز و آن زیبا پیام



*************


ستاره سحر از صبح انتظار دمید
غدیر از نفس رحمت بهار چکید
گرفت دست قدر، رایت شفق بر دوش
زمین به حکم قضا آب زندگی نوشید



*************


از جام و سبو گذشت کارم
وقت خُم و نوبت غدیر است
امروز به امر حضرت حق
بر خلق جهان علی امیر است


*************

گفت پیغمبر به یارای سخن
پیک رب العالمین آمد به من
گفت حیدر را خدا این تحفه داد
بر همه خلق جهان فضلش نهاد . . .



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار مدح امام علي (عليه السلام)


مرا در تن بود تا جان علی گویم علی جویم
 بجنبد تا رگم در جان علی گویم علی جویم

  ز پیدا و ز پنهانم همین یک حرف را دانم
 که در پیدا و در پنهان علی گویم علی جویم

 اگر اهل خراباتم وگر شیخ مناجاتم
 به هر آئین ، به هر دستان علی گویم علی جویم

 علی دین است و ایمانم ،علی درد است و درمانم
 چه با درد و چه با درمان علی گویم علی جویم

 علی حلال مشکل ها ،علی آرامش دلها
 کند تا مشکلم آسان علی گویم علی جویم

 اگر در خانقه افتم وگر در میکده خفتم
 به هر معموره و ویران علی گویم علی جویم

 ز مهر او سرشت من ، جمال او بهشت من
 هم اندر روضه ی رضوان علی گویم علی جویم

 علی باب الله عرفان ،علی سرالله سبحان
 به نور دانش و عرفان علی گویم علی جویم

 اگر درویش و مسکینم وگر دیندار و بی دینم
 چه با کفر و چه با ایمان علی گویم علی جویم

 اگر تسبیح می گویم وگر زنار می جویم
 به هر اسم و به هر عنوان علی گویم علی جوی

 ز سوره سوره ی قرآن ، ز یاسین و ز الرحمان
 به هر آیه ز هر تبیان علی گویم علی جویم

 اگر از وصل خوشحالم وگر از هجر نالانم
 چه با وصل و چه با هجران علی گویم علی جویم

 به محشر چون برآرم سر ، به نزد خالق اکبر
 به گاه پرسش و میزان علی گویم علی جویم

موافق



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار مدح امام علي (عليه السلام)
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير


این صدای گرد و خاک بال کیست؟
این تلاطم های موج یال کیست؟
 
اولین بار است میخواند سرود
آخرین بار است می آید فرود
 
آمد و شوقی شد و در سینه ریخت
برسرم بارانی از آئینه ریخت
 
بند تسبیحم برایش دانه شد
مسجد قلبم کبوترخانه شد
 
آیه ای آورده سنگین و ثـقیل
زیر این آیه تلف شد جبرئیل
 
آیه ای از حضرت قدوس خم
شیعیان ، الیوم اکملت لکم
 
آیه ای آورد و خود پرواز کرد
باب عشق و عاشقی را باز کرد

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار مدح امام علي (عليه السلام)

 مولا اگر نبود،ولايت نداشتيم
 روز حساب، باب شفاعت نداشتيم
 
 عاشق نمي شديم اگر مرتضي نبود
 نسبت به اهل بيت ارادت نداشتيم
 
 عشق علي كه قسمت هركس نمي شود
 سلمان اگر نبود، سعادت نداشتيم
 
 مولا اگر نبود، عجم سرشكسته بود
 ما غيراز او اميد حمايت نداشتيم
 
 اسلام ما نتيجه ي لبخند مرتضي است
 با زور تيغ ، ميلِ هدايت نداشتيم
 
 مولا اگر نبود، ري از دست رفته بود
 تاريخ هشت سال رشادت نداشتيم
 
 اين انقلاب بي مددش پا نمي گرفت
 شور قيام و شوق شهادت نداشتيم
 
 ما از دعاي خيرِ علي رزق مي خوريم
 اين طور اگر نبود، روايت نداشتيم
 
 رونق نداشت حجره ي انصاف هايمان
 بركت به كار و كسب تجارت نداشتيم
 
 شبهاي جمعه گريه مان ارث مرتضي است
 ما بي كميل حال عبادت نداشتيم
 
 محشر كه دست مردم  سرگشته خالي است
 بيچاره مي شديم ؛ ولايت نداشتيم
 
وحید قاسمی



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار مدح امام علي (عليه السلام)
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار مدح امام علي (عليه السلام)

 
تا چشم خُم افتاد به سیمای تو ساقی
مثل همه خَم شد جلوی پای تو ساقی
 
دل بست به آن حالت گیرای تو ساقی
شد مثل نبی غرق تماشای تو ساقی
 
اليوم چه کردي که خرابت شده احمد
اکملت لکم گفته و راحت شده احمد
 
اين سلسله عشق به موي تو رسيده
سيب دل عشاق به جوي تو رسيده
 
اين عقل به سر منزل روي تو رسيده
هي گشته و آخر به سبوي تو رسيده
 
خاتم به تو ‌باليده که پايان پيامي
هم نقطه‌ي آغازي و هم ختم کلامي
 
من عاشق آن لحظه که انگشتريت را
مجنونِ تو وقتي رجز خيبريت را
 
ديوانه‌ي آن دم که دمِ حيدريت را
وحي آمده تا گوشه‌اي از دلبريت را
 
دل برده‌‌اي از دختر يک دانه‌ي هستي
تا خانه‌ي کوثر شده ميخانه‌ي هستي
 
امشب صد و ده مرتبه ديوانه ترم من
شمعي؛ صد و ده مرتبه پروانه ترم من
 
ساقي! صد و ده مرتبه پيمانه ترم من
مست توام و از همه فرزانه ترم من
 
در دست نبي دست تو يا دست خدا بود
حق داشت محمد که چنین مست خدا بود
 
درويش، علي گو شده، دف مي‌زند امشب
در شادي شاهيّ‌ِ تو کف مي‌زند امشب
 
هر نادعلي گو به هدف مي‌زند امشب
زهرا به دلش مُهر نجف مي‌زند امشب
 
قاسم صرافان



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار مدح امام علي (عليه السلام)
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير


من همان زائري که مي داني
بيقرار از تب پريشاني
 
عابر کوچه هاي دلتنگي
خسته از روزهاي حيراني
 
مردي از خانواده سلمان
عاشقي از تبار ايراني
 
تشنة يک نگاه دلجويت
تشنة آن شراب روحاني
 
در نگاهم عريضه اي دارم
که تو آن را نگفته مي خواني
 
ذره اي هستم آفتابم کن
خاک راه ابوترابم کن

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار مدح امام علي (عليه السلام)

خواستم عشق را نظاره کنم
چشم‌ها را پر از ستاره کنم
 
عشق فرمود نذر نام علی
صد و ده بار استخاره کنم
 
گر که شعری قشنگ می‌خواهم
به علی بیشتر اشاره کنم
 
می‌‌شود با حروف نام علی
وزن اشعار را اداره کنم
 
جای دارد به وصف این آقا
هر چه می‌بینم استعاره کنم

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار مدح امام علي (عليه السلام)

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار مدح امام علي (عليه السلام)

داوطلب میطلبم دیده طلب  دل بطلب میطلبم
سر بطلب جان بطلب تو بطلب میطلبم
 
از طلبان طلبت هرچه که خواهی بطلب
طالبم هرچه طلبی تو بطلب میطلبم
 
تو نطلب تا نبرم نام دگر در طلبت
مقصد هرچه طلبی می طلبی تو طلبم ؟
 
من که بدهکار توام نی که طلبکار توام
تا برسم درگه تو هر چه که خواهی طلبم
 
نور خدا میطلبم عشق و وفا میطلبم
سعی و صفا میطلبم مکه منی میطلبم
 
حجب و حیا میطلبم چشم تو را میطلبم
از تو تو را میطلبم صحن رضا میطلبم
 
کرب و بلا میطلبم

شاعر ؟؟



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار مدح امام علي (عليه السلام)
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

جلوه گران عشق كه خونم حلالشان
پيغمبر و على كه نبينم ملالشان
 
درياى علم حق به تموّج رسيد و پس
بر ساحل غدير خم افتاد فالشان
 
تا بر فراز منبر عالم قدم زنند
صدها فرشته فرش نمودند بالشان
 
دست خدا ز دست نبى قد كشيده است
هريك رسيده‏اند به اوج كمالشان
 
كوزه گران عالم عشقند اين دو دست
چيزى نمى‏شود كه بسوزد سفالشان
 
عالم در اين كتاب ز يك نقطه كمتر است
سر بسته گفته‏ام به تو مقدار مالشان
 
نعلينشان ز خاك طبيعت منزّه است
خورشيد و ماه ميوه خام خيالشان
 
اينجا مجال زمزمه‏هاى بلال نيست
زيباترين مؤذن هستى‏است خالشان
 
قبل از شروع خلقت اين خلق بوده‏اند
يعنى كه از خداى بپرسيد سالشان
 
دنيا نبود ظرف ظهور على و آل
تاكند و اين پياله نباشد مجالشان
 
رضا جعفری



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار مدح امام علي (عليه السلام)

امشب هوای باغ نگاهم بهاری است
واژه به واژه کار دلم بیقراری است
 
باران و رود و چشمه و دریا قلم شدند
برگ درخت و بال ملک دفترم شدند
 
بیتابم امشب و تب شعری گرفته ام
با جمع شاعران شب شعری گرفته ام
 
سعدی! نگاه کن به رخش باز جان بگیر
ازباغ های نخل علی ((بوستان )) بگیر
 
حافظ! بیا و شاعر این بارگاه باش
یعنی((غلام شاه جهان باش و شاه باش))
 
پژواک بی نهایت خورشید نور او
ای مولوی زشمس جمالش  بگو  بگو...
 
((شیر خدا و رستم دستانم آرزوست))
چون نام رستم آمده اینبار وقت اوست
 
فردوسی! از شکوه نبردش چه دیده ای
آیا شجاعت علوی را شنیده ای؟!
 
قطبین عالم است سر تیغ ذوالفقار
از ضربه های دستش ((لا یمکن الفرار))
 
نیما! برای پیرهنش شعر نو بگو
از سادگیش از نمک و نان جو بگو
 
او از هجوم زخم زبان خون به دل شده
سهراب! در مسیر علی آب گل شده
 
قیصر! میان کوچه علی سر به زیر شد
عمر گلش بگو چقدَر زود دیر شد...
 
مجید تال



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار مدح امام علي (عليه السلام)
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

 
چه جانماز پي اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد
 
علي حقيقت روز است و هيچ جايز نيست
كه در مقابل شب انعطاف بر دارد
 
دو سوي اين كره هر يك قلمروي دارند
نشد جداييِ شان ائتلاف بردارد
 
شبيه خواب سحر سطحي است و زود گذر
كسي كه دست از اين اختلاف بر دارد
 
دوباره مثل علي زاده مي شود ، اما
اگر دو مرتبه كعبه شكاف بر دارد
 
اگر كه حرمت مولا نبود ، ممكن بود
خدا ز خلق خود امر طواف بر دارد
 
علیرضا دهقانیان



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

تا ملائک همگی دور علی چرخیدند
حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند
 
حاجیانی که همگی منتظر حق بودند
در بر احمد مختار علی را دیدند
 
با نفس های علی باز خدا ساخت بهشت
چون که از برکت حیدر همه را بخشیدند
 
مثل نقلی روی دستان پر از لطف نسیم
اختران را طرف عرش خدا پاشیدند
 
تا که دستان علی را به هوا بُرد نبی
دست او را همه ی آینه ها بوسیدند
 
آسمان ها همگی خم شده و مثل زمین
روی خود را به کف پای علی ساییدند

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

مولا براي از تو سرودن غزل کم است
تلميح و استعاره ، مجاز و بدل کم است
 
قرآن ناب لايق وصف مقام توست
شعر و حديث و قصه و ضرب المثل کم است
 
آن لحظه که حلاوت نام تو بر لب است
شيريني شکر که چه گويم، عسل کم است
 
بايد براي مدح تو از صبح بدر گفت
هيجاي نهروان و شکوه جمل کم است
 
اي دست اقتدار خدا، فارس العرب
اصلا براي شان تو تعبير «يل» کم است
 
هر قدر هم که دم بزنم اي امير عشق
از شوکت و جلالت تو، ما حَصَل کم است
 
شهره شده ميان عرب تک سواري ات
آوازه هاي صاعقه‌ي ذوالفقاري ات

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

تجلّی همه أسماء ذات هستی تو
برای خلق،ظهور صفات هستی تو
 
تو آفریده شدی جزء ممکنات شوی
ولی ز سلسله ی واجبات هستی تو
 
گره گشای همه انبیا تو بودی و
گره گشای همه مشکلات هستی تو
 
به توبه گفت که:یا عالیُ بحقّ علی
برای حضرت آدم برات هستی تو
 
تو یار نوح شدی تا رها شد از طوفان
و بر خلیل در آتش نجات هستی تو
 
برای حضرت موسی توئی ید بیضا
برای حضرت عیسی حیات هستی تو
 
به جز تو هیچ کسی نیست نفس پیغمبر
که رونمای وی از هر جهات هستی تو
 
چگونه مثل منی شاعرت شود،که خودت
به نظم آور صدها لغات هستی تو
 
 (به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند)
 
مسیر قافله سوی غدیر می گردد
غدیر واقعه ای بی نظیر می گردد
 
رسید روح الأمین،گفت:یا رسول الله
بگو پیام خدا را،که دیر می گردد
 
بگو که پشت تو بر ذات کبریا گرم است
به بند دام تو شیطان اسیر می گردد
 
به حاضرین تو بگو تا به غائبین گویند
علی است آنکه پس از تو امیر می گردد
 
بگو نه از طرف من،که حکم حکم خداست
علی ولیّ و وصیّ و وزیر می گردد
 
همیشه دوست او سربلند می گردد
همیشه دشمن او سر به زیر می گردد
 
قسم به ذات خدا عاقبت به خیر شود
کسی که بر در او مُستجیر می گردد
 
چه اعتنا به کم و بیش این جهان دارد
که بهره مند ز خیر کثیر می گردد
 
هر آنکه عید غدیر و علی است معیارش
دعای حضرت زهرا بود نگهدارش
 
به دست حضرت خورشید می درخشد ماه
بر این جلالت و شوکت همه کنند نگاه
 
از این به بعد بلند است روی مأذنه ها
صدای أشهد أنّ علی ولیّ الله
 
علی برای خدا و رسول یک شیر است
مجال عرضه ندارد به پیش او روباه
 
فقط برای رضای خدا زند شمشیر
علی است کوه و سپاه مقابلش چون کاه
 
علی است مرد عبادت،علی است مرد جهاد
علی است مرد قضاوت،علی عدالت خواه
 
هر آن کسی که دمی بی علی نفس بکشد
تمام زندگی خویش را نموده تباه
 
برای آن که بود دست او به دست علی
مسیر قُرب خداوند می شود کوتاه
 
(علی امام من است و منم غلام علی)
کسی که غیر علی خواست می شود گمراه
 
 مُرید شاه نجف پیرو سقیفه که نیست
هر آن که غصب خلافت کند خلیفه که نیست
 
نشسته ام بنویسم نمی از این یم را
بزرگی تو شمارد بزرگ این کم را
 
درخت توست پر از میوه ی رسیده و کال
بیا سوا مکن این میوه های درهم را
 
اسیر روی تو دیدم هزار یوسف را
گدای کوی تو دیدم هزار حاتم را
 
اگر بزرگ شدم در قبیله ای شیعی
تو داده ای به من این نعمت فراهم را
 
اگر اجازه دهی باز آخر این شعر
کمی مرور کنم خاطرات ماتم را
 
پس از غدیر،پس از رحلت رسول خدا
مدینه می زند آتش بهشت خاتم را
 
میان آن همه نامحرم؛ای غیور صبور!
خدا کند که نبینی حضور مَحرم را
 
حوائج از تو بخواهند مردم امّا من
نخواهم از تو به جز روزی محرّم را
 
 (سلام بر لب عطشان سیّدالشّهدا
به گیسوان پریشان سیّدالشّهدا)
 
علی اصغر انصاریان



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

دلها اگر که بال برای تو میزنند
هر شب سری به سمت سرای تو میزنند
 
جبریل میشوند تمام کبوتران
وقتی که بال و پر به هوای تو میزنند
 
از وصله های کهنه نعلین خاکی ات
پیداست سر به سوی خدای تو میزنند
 
هر شب فرشته ها که به معراج می روند
دستی به ریشه های عبای تو میزنند
 
بینند اگر خیال تو را بت تراش ها
تا روز حشر تیشه برای تو میزنند
 
بر سینه ام نوشته خدا والی الولی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
 
وقتش رسیده تا که زمین امتحان دهد
وقتش رسیده تا که زمان را تکان دهد
 
فصل ظهور نفس رسالت رسیده است
میخواهد ازخدای به گامش توان دهد
 
باید سه روز صبر کند در غدیر خم
تا که به روی منبری از دل اذان دهد
 
میخواست حق که آینه ای در برابر ...
... آئینه تمام نمایش مکان دهد
 
میخواست حق که عین نبی را عیان کند
میخواست حق که دست خودش را نشان دهد
 
شوری میان عرصه ی محشر بلند شد
دست علی به دست پیمبر بلند شد
 
وقتی غضب کند همه زیر و زِبر شوند
جنگاوران معرکه ها در به در شوند
 
وقتی غضب کند همه در خاک میروند
گیرم که صد سپاه بر او حمله ور شوند
 
چشمش اگر به پهنه میدان نظر کند
گردن کشان دهر همه بی سپر شوند
 
از ضرب ذوالفقار، خدا فخر می کند
سرهای بی شمارِ جدا بیشتر شوند
 
فرقی نمی کند که یسار است یا یمین
آنقدر سر زند که دو سر، سر به سر شوند
 
این مرد تکیه گاه نبرد پیمبر است
این شیر ، شیر حضرت حق است حیدر است
 
سر می دهیم و از درتان پر نمی زنیم
موجیم و سر به ساحل دیگر نمی زنیم
 
وقتی که حرف ؛حرف ولایت مداری است
ما دم ز غیر، تا دم آخر نمی زنیم
 
وقتی که امر نائبتان فرضِ جان ماست
سنگ کسی به سینه باور نمیزنیم
 
فصل بصیرت است به جز با لوای او
حتی قدم به صحنه محشر نمی زنیم
 
ما را فقط به پای ولایت نوشته اند
ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم
 
با ذوالفقار و نام علی پا گرفته ایم
ما درس خود ز مکتب زهرا گرفته ایم
 
عطری بده که غنچه نیلوفرم کنی
تا در حضور خویش شبی پرپرم کنی
 
اصلاً مرا نگاه تو در صبح روز عهد
پروانه آفرید که خاکسترم کنی
 
دُرّ نجف دلم شده شاید به دست خویش
روزی مرا بگیری و انگشترم کنی
 
من را جلا بده که تو را جلوه گر شوم
بهتر همان که آینه دیگرم کنی
 
نان جوئی به دست تو دیدم چه میشود....
...هم سفره غلام خودت قنبرم کنی
 
همراه ظرف خالی شیر آمدم که باز
دستی کشی به روی سرم سرورم کنی
 
آقا نظر به چشم تر مادرم نما
بوی محرم آمده عاشق ترم نما
 
حسن لطفی



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير




چو شهر علم نبی گشت در علی بشود
بدا به حال هرآن کس که بر علی بشود
 
غدیر صحنه ی اوج ولایت است ببین
پیمبر آمده از هر نظر علی بشود
 
خدا شود به خداونداگر که یک پله
از این که هست علی بیشتر علی بشود
 
چه محشری شده برپا به روی بار شتر
حساب کن که نبی ضرب در علی بشود
 
در این معادله اصلا درست هم این است
خبر رسان که نبی شد خبر علی بشود
 
نه اینکه نام علی حافظ ابوالبشر است
قرار بود دعای سفر علی بشود
 
تبر به دست اگر بت شکن شد ابراهیم
نبی ست بت شکن اما تبر علی بشود
 
چه در غدیر چه در خیبر و چه در محشر
فرار هست فقط یک نفر علی بشود
 
به غیر فاطمه آن هم نه درتمام جهات
نمی شود که کسی این قدر علی بشود
 
فقط برای حسین است این فضلیت که:
پدر علی و هرآنچه پسر علی بشود
 
نه هر جدال که در اوج جنگ کرب و بلا
حسین تر شود عباس تر:علی بشود
 
چه در زمان نبی و چه در دل محراب
همیشه باعث شق القمر علی بشود
 
مهدی رحیمی



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير


چه صدايي ست كه احساس مرا مي خواند
مثل آوازحرا سمت خدا مي خواند
 
 چه شگفت است كه باران صدا مي بارد
 واژه در واژه غزل هاي رها مي بارد
 
 واژه هاطعم اهورايي كوثردارد
 وحي مي بارد وحس خوش باوردارد
 
 باوراين است كه تا قافله ها برگردند
 واجب اينجاست همه نافله ها برگردند
 
 شد مقدر كه رسالت به ولايت برسد
 دين شكوفا به درختي كه نهايت برسد
 
 دين شكوفا برسد آينه لبريز شود
 عشق در ذوق غدير عاطفه انگيزشود
 
 دستي ازسلسله ي  نور به بالا برسد
 اوج من كنت به سرشانه ي مولا برسد
 
 هركه مولاي من اويم...و محمد مي گفت
 نور از نور هرآيينه مجدد مي گفت
 
 پيش از اين گفت نه يك بار ولي نشنيدند
 هر چه با صوت رسا گفت علي، نشنيدند
 
 ولي امروز غدير است و شنيدن جاريست
 همه جا زمزمه ي روشن ديدن جاريست
 
 و شنيديم نبي گفت علي تان مولاست
 و پس از اين نفس سبز ولي تان مولاست
 
 يازده مرتبه اين نور سفر خواهد كرد
 نسل ها را نفسي تازه خبر خواهد كرد
 
 كه غدير آمد تا جاري كوثر باشد
 چهارده آينه گسترده ي باور باشد
 
 باور اين است كه هر لحظه ولايت با ماست
 از غديري كه نفس هاي هدايت با ماست
 
 باز اي همنفسان حس شكوفا دارم
 بويي از پيرهن يوسف زهرا دارم
 
 ناگهان مي رسد آن ماه كه هستي با اوست
 خم سربسته ي راز است كه مستي با اوست
 
 مست مهدي شده ام ساز سكوتي بزنيد
 در غديري كه شكوفاست قنوتي بزنيد
 
خلیل عمرانی



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

آیینه از نگاه تو مبهوت می شود
حیـرت، شـهید تیـغ دو ابروت می شود
 
محراب چشم تو همه را سر به راه کرد
شد سر به راه، هر که به چشمت نگاه کرد
 
در سایـه ات هر آنکه نشست آفتاب شد
حاتم گدای تو شد عالیجناب شد
 
دنیا به زیر سایه ی دستـت پنـاه برد
هر کس که ماند زیر همین بارگاه، بُرد
 
دست کسی به پای مقامت نمی رسد
سیمرغ  هم به قاف قیامت نمی رسد
 
هرجا حدیـث حسن تو تکرار می شود
دل بیشتر اسیر تو دلدار می شود
 
روزی هزار مرتبه شکر خدا کند
هر کس به درد عشق گرفتار می شود
 
حجی به سر نیـامده حجی شروع  شد
پیش از غروب، تازه زمان طلوع شد
 
گرد علی به امر نبی جمع می شدند
پروانـه وار مُحرم این  شمع می شدند
 
دست نبی و دست علی تا که پا گرفت
یک خطبه روی دست همه خطبه ها گرفت
 
فریاد زد که می رسد آیا صدای من
یا گوش می دهید به امر خدای من
 
پوشیده نیست معنی اکملت دینکم
حُبّ علیست معنی اکملت دینکم
 
مردم به آن خدا که مرا آفریده است
دنیا به خود شبیه علی را ندیده است
 
ایـن مرد بوده یار من و بی کـسی من
هـمراه و همنشین و همیشه وصی من
 
آرامش من و دل آشفته ی من اســت
هر گفته ی علی به خدا گفته ی من است
 
هر دل که داشت مهر علی را فقیر نیست
غیر از علی کسی به دو  عالم امیر نیست
 
من ضامنم کسی کـه به او اقتـدا کـند
زهرا براش بیـن نمازش دعـا کند
 
صابر خراسانی



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امام علي (عليه السلام)

فقط علی ست در عالم که درمقام علی ست
که هرچه هست درعالم به زیر بام علی ست
 
به پادشاهی عالم رسیده آن کس که
کنیز حضرت زهرا و یا غلام علی ست
 
علی همیشه علی بود و هست وخواهد بود
و یازده گل بی مثل از دوام علی ست
 
به کوری همه ی دشمنان، خدا گفته ست
امام اول عالم فقط امام علی ست
 
مرا ببربه سر سفره ای که خود داری
شنیده ایم که این کار درمرام علی ست
 
بهشت بوی گل یاس هیجده ساله ست
که بو ی آن همه ی عمر در مشام علی ست
 
علی و فاطمه یک روح در دو جسم جدا
علی تمامی زهرا و او تمام علی ست
 
اگرچه تلخ شد این زندگی به کامش آه
ولی به روز قیامت جهان به کام علی ست

خورشید و ماه آینه ی دیگر علی ست
هفت آسمان به حلقه ی انگشتر علی ست
 
این کربلا که عشق من و توست در جهان
این ها همه ز دولتی دختر علی ست
 
لطفا مرا به نام خود من صدا نزن
پیش تمام خلق بگو نوکر علی ست
 
یا خواستی که لطف شما شاملم شود
برگو غلام و قنبر دور و بر علی ست
 
شکر خدا که جای علی سبز مانده است
امروز هم علیست که بر منبر علی ست
 
دشمن خیال شوم خودش را به گور برد
فهمیده است کشور ما کشور علی ست

شاعر ؟؟



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدحعید غدیر

برچسب‌ها: مدح امام علي (عليه السلام)
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير


باید به همان سال دهم برگردیم
با بیعت در غدیر خم برگردیم
تا سوز عطش نکشته ما را باید
تا برکه ی اکملت لکم برگردیم

 **

هرجا که غدیر رفته باران رفته
جنگل به کویر و کوهساران رفته
هر جا که امام هست در مکتب او
حیوان هم اگر آمده انسان رفته

 **

این بغض هنوز سر به شورش دارد
این چشم هزار چشمه جوشش دارد
این زخم هزارو چارصد ساله ما
اندازه زخم تازه سوزش دارد

 **

بر جای بماند از تو یک رد کافیست
از عشق نشانه ای در این حد کافیست
درک تو فقط حد رسول الله است
 یک شیعه اگر تو را بفهمد کافیست

 **

دور و بر نور را که خلوت دیدند
انکار تو را چقدر راحت دیدند
این کوردلان تو را ندیدند اگر
یک عمر فقط از تو کرامت دیدند

 **

از تو اثری شگرف مخفی مانده
آئین تو پشت حرف مخفی مانده
برگرد به تیغ حنجرم را بتکان
آهنگ تو زیر برف مخفی مانده

 **

چشمی که به یک اشاره برمیخیزد
با دیدن یک ستاره برمیخیزد
شب را به نگاه خیره سنجاق نکن
خورشید تو هم دوباره برمیخیزد

 **

توصیف تو حال دیگری میخواهد
نیروی خیال دیگری میخواهد
محدوده واژه ها برایت تنگ است
این شعر مجال دیگری میخواهد


هادی جانفدا



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

 درظهر غدير تا كه موساي نبي
 بوسه به رخ منور هارون زد
 چشمان حسودان و بخيلان عرب
 از شدت غم ، از حدقه بيرون زد

*******
 از مشرق دستهاي پر مهر نبي
 خورشيد ولايت و امامت تابيد
 با شوق ملائك همه فرياد زدند:
 « تا كور شود هر آنكه نتواند ديد»

*******
 فرمود نبي به امر معبود وَدود
 بر امت من علي امام است امام
 اين مژده ي من به شيعيانش، دوزخ
 بر شيعه ي مرتضي حرام است حرام

*******
 گُل كرد سپيده ي تبسم به لبش
 تا آيه ي «اكملتُ لكُم» نازل شد
 فرمود: خوشا به حالتان اي مردم
 با حُب علي دين شما كامل شد

**
 فرمود خدا ولايت حيدر را
 بر آدم و نسل بعد او واجب كرد
 در روز ازل كليد فردوسش را
 تقديم ِ علي بن ابيطالب كرد

*******
 فرمود: برادرم علي مَحرم ماست
 از عالم غيب مثل من آگاه است
 قرآن چقدر مدح و ثنايش را گفت
 او نقطه ي زير باء بسم الله است

*******
 فرمود كه يادگار من بين شما
 تا روز حساب، عترت و قرآن است
 بايد كه به هر دوشان تمسك جوييد
 اين راه نجات اصلي انسان است

**
 ذكر صلوات عرشيان مي آمد
 تا رفت به سوي آسمان دست ِ علي
 از عرش بلند و يك صدا مي گفتند:
 اَلحَق كه اميرمومنان است علي

*******

 جبريل به خدمت علي آمد و گفت
 تبريك؛ كه اين مقام زيبنده ي توست
 اي حضرت بوتراب درهر دو جهان
 هاروني ِ اين قوم برازنده ي توست

**
 جبريل به جانشين پيغمبر گفت
 اي مظهر افتادگي و آقايي
 مردم اگر امروز امامت خوانند
 عمريست امام عالم بالايي

*******
 اين قوم تو را هنوز نشناخته اند
 اي مرد غيور صاحب تيغ دو سر
 از خانه نشيني شما مي ترسم
 لعنت به سقيفه و ابوبكر و عمر

*******
 از فتنه ي بين كوچه ها مي ترسم
 از سيلي و بغض يك پسر مي ترسم
 دلواپس غربت تو هستم آقا
 از آتش و ميخ پشت ِ در مي ترسم

*******
 با ديدن اين بركه و گودال غدير
 يكباره به ياد كربلا افتادم
 در گودي قتلگاه خود را ديدم
 بر پاي حسين سر جدا افتادم
 
وحید قاسمی



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

سنگ است دلم عشق علي سنگ نوشته
مي‌سوزم از اين عشق چو اسفند برشته

با جوهر اشك و قلم بال فرشته
بر لوح دل خسته ام اين جمله نوشته:
 
جز مهر علي در دل من خانه ندارد
"كس جاي در اين خانه ی ويرانه ندارد"
 
ما از مي مرد افكن اين ميكده مستيم
شاديم كه پيمانه و پيمان نشكستم

تا عشق علي هست در اين ميكده هستيم
پس خورده نگيريد كه ما باده پرستيم

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

 بخش ديگري از مراسم پر شور غدير، درخواست حسان بن ثابت بود. او به حضرت  عرض كرد: يا رسول الله، اجازه مي فرماييد شعري را كه درباره علي بن ابي  طالب (به مناسبت اين واقعه عظيم) سروده ام بخوانم؟
 حضرت فرمودند: بخوان ببركت خداوند.

 حسان گفت:
 اي بزرگان قريش، سخن مرا به گواهي و امضاي پيامبر گوش كنيد و سپس اشعاري را كه در همانجا سروده بود خواند كه به عنوان يك سند  تاريخي از غدير ثبت شد و به يادگار ماند. ذيلاً متن عربي شعر حسان و سپس ترجمه آنرا معني آوريم:

 

              أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِيَّ مُحَمَّداً
            لَدَى دَوْحِ خُمٍّ حِينَ قَامَ مُنَادِياً
              
              وَ قَدْ جَاءَهُ جِبْرِيلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ
            بِأَنَّكَ مَعْصُومٌ فَلَا تَكُ وَانِياً
              
              وَ بَلِّغْهُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ
            وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حَاذَرْتَ بَاغِياً
              
              عَلَيْكَ فَمَا بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلَهِهِمْ
            رِسَالَتَهُ إِنْ كُنْتَ تَخْشَى الْأَعَادِيَا
              
              فَقَامَ بِهِ إِذْ ذَاكَ رَافِعُ كَفِّهِ
            بِيُمْنَى يَدَيْهِ مُعْلِنَ الصَّوْتِ عَالِياً
              
              فَقَالَ لَهُمْ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ مِنْكُمْ
            وَ كَانَ لِقَوْلِي حَافِظاً لَيْسَ نَاسِياً
              
              فَمَوْلَاهُ مِنْ بَعْدِي عَلِيٌّ وَ إِنَّنِي
            بِهِ لَكُمْ دُونَ الْبَرِيَّةِ رَاضِياً
              
              فَيَا رَبِّ مَنْ وَالَى عَلِيّاً فَوَالِهِ
            وَ كُنْ لِلَّذِي عَادَى عَلِيّاً مُعَادِياً
              
              وَ يَا رَبِّ فَانْصُرْ نَاصِرِيهِ لِنَصْرِهِمْ
            إِمَامَ الْهُدَى كَالْبَدْرِ يَجْلُو الدَّيَاجِيَا
              
              وَ يَا رَبِّ فَاخْذُلْ خَاذِلِيهِ وَ كُنْ لَهُمْ
            إِذَا وُقِفُوا يَوْمَ الْحِسَابِ مُكَافِيَا
              

ترجمه :

 آيا نمي دانيد كه محمد پيامبر خدا (صلي الله عليه و اله و سلم) كنار  درختان غديرخم با حالت ندا ايستاد، و اين در حالي بود كه جبرئيل از طرف  خداوند پيام آورده بود كه در اين امر سستي مكن كه تو محفوظ خواهي بود، و آنچه از طرف خداوند بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر نرساني و از  ظالمان بترسي و از دشمنان حذر كني رسالت پروردگارشان را نرسانده اي.

 در اينجا بود كه پيامبر (صلي الله عليه و اله و سلم) دست علي (عليه السلام) را با دست راست بلند كرد و با صداي بلند فرمود: هر كس از شما كه من  مولاي او هستم و سخن مرا بياد مي سپارد و فراموش نمي كند، مولاي او بعد  از من علي است، و من فقط به او – نه به ديگري – به عنوان جانشين خود  براي شما راضي هستم. پروردگارا هر كس علي را دوست بدارد او را دوست بدار، و هر كس با علي دشمني كند او را دشمن بدار. پروردگارا ياري كنندگان او را ياري فرما بخاطر نصرتشان امام هدايت كننده اي را كه در تاريكيها مانند ماه شب چهارده روشني مي بخشد. پروردگارا خوار كنندگان او را خوار كن و روز قيامت كه براي حساب مي ايستند خودت جزا بده.



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شعر غدير

شعر غدیریه  سروده آیت الله وحید خراساني :
          
علی ای محرم اسرار مکتوم
علی ای حق از حق گشته محرم

 علی ای آفتاب برج تنزیل   
 علی ای گوهر دریای تاویل

 علی ام الکتاب آفرینش    
 علی چشم و چراغ اهل بینش

علی اسم رضی بی مثال است 
علی وجه مضیی ذوالجلال است

علی جنب القوی حق مطلق 
علی راهست سوی حضرت حق

 علی در غیب مطلق سر الاسرار
 علی در مشهد حق نورالانوار
 
 علی هم وزن ثقل اکبر   
 علی عرش خدا را هست لنگر

 

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار شعر غدير

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

            عيد غدير آمد و نوري زعرش
            کرد تجلي به مساکين فرش

            غلغله در عالم قدسي به پاست
            نوبت شاهنشهي مرتضاست

            چرخ فلک سجده بدو مي برد
            حکم ولايت به علي ميرسد

            وحي رسيده است زدرگاه دوست
            نوبت شاهنشهي دست اوست

            وحي خدا کرده به احمد نزول
            نوبت تکميل اساس الاصول

            حکم ولايت تو به مردم رسان
            آگه از انديشه حق کن کسان

            گو که بفرمان خداي زمين
            هست علي حجت دين مبين

            ختم رسالت به ولاي علي است
            نيست زما آنکه جز اويش ولي است
 

        ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

آسمان، سرپناه مولا بود
و زمين، كارگاه مولا بود

عاشقي، پابه‌پاي او مي‌رفت
چشم نرگس، نگاه مولا بود

هرچه مي‌كرد، دلبري مي‌كرد
مهرباني، سپاه مولا بود

عدل و آزادگي، كه گم مي‌شد
چشم مردم، به راه مولا بود

روز، هر چيز داشت؛ از او داشت
و شبان، شاهراه مولا بود

روز و شب را، به كار، وا مي‌داشت:
اين، سپيد و سياه مولا بود!

آب، از الغدير، برمي‌داشت
مَشربي، كه گواه مولا بود

كوفه، هرچند هم، كه بد مي‌كرد
باز هم، در پناه مولا بود!

پدر خاك بود و، خاكي بود
بي‌گناهي، گناهِ مولا بود!

 ابوالقاسم حسينجاني



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

قسم به جان تو اي عشق اي تمامي هست
كه هست هستي ما از خم غدير تو مست

در آن خجسته غدير تو ديد دشمن و دوست
كه آفتاب برد آفتاب بر سر دست

نشان از گوهر آدم نداشت هر كه نبود
به خمسراي ولايت خراب و باده پرست

به باغ خانه تو كوثري بهشتي بود
كه بر ولاي تو دل بسته بود صبح الست

در آن ميانه كه مستي كمال هستي بود
به دور سرمدي‌ات هر كه مست شد پيوست

بساط دوزخيان زمين ز خشم تو سوخت
چو در سپاه ستم برق ذوالفقار تو جست

هنوز اشك تو بر گونه زمان جاري‌ست
ز بس كه آه يتيمان، دل كريم تو خست

ز حجم غربت تو مي‌گريست در خود چاه
از آن به چشمه چشمش هميشه آبي هست

هنوز كوفه كند مويه از غريبي تو
زمانه از غم تنهايي‌ات به گريه نشست

دمي كه خون تو محراب مهر رنگين كرد
دل تمامي آيينه‌ها ز غصه شكست

 نصرالله مرداني



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 44 45 46 47 48 ... 62 صفحه بعد