اشعار عید قربان

اي تو جان نوبهاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!
اي تو شور آبشاران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!

اي شراب آسماني، اي طلوع مهرباني
با تو شد خورشيد خندان، خوش رسيدي، خوش رسيدي!

اي که نامت گشته ذکر هر دم جان و روانم
اي شفاي درد پنهان، خوش رسيدي، خوش رسيدي!

آمدي چون ماه تازه، تيغ بر کف، خنده بر لب
آمدي اي عيد قربان! خوش رسيدي، خوش رسيدي!

آمدي چون سيلْ جوشان ، بي‌خبر، ناگه، خروشان
تا کني اين خانه ويران، خوش رسيدي، خوش رسيدي!

خانه‌ي عقل زبون را، عقل سرد تيره‌گون را
کرده‌اي با خاک يکسان، خوش رسيدي، خوش رسيدي!

شعر مي‌جوشد ز من، پيوسته هر شب، هر سحرگه
از تو شد اين چشمه جوشان، خوش رسيدي، خوش رسيدي!



موضوعات مرتبط: عید قربان

برچسب‌ها: اشعار عید قربان
[ 4 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

حركت كاروان امام حسين(ع) از مكه به كربلا

براي ديدن همه اشعار حركت كاروان
امام حسين (عليه السلام)از مكه به كربلا

 كليك كنيد

اشعار حركت كاروان



برچسب‌ها: حركت كاروان امام حسين(ع) از مكه به كربلا
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)

براي ديدن تمامي اشعار مربوط به شهادت حضرت
مسلم ابن عقيل(عليه السلام)

كليك كنيد

اشعار شهادت حضرت مسلم

 



برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت مسلم(ع)
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عرفه

براي ديدن تمامي اشعار مربوط به عرفه

كليك كنيد

اشعار عرفه



برچسب‌ها: اشعار عرفه
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار منی

اي مني اي آفتاب نور عشق
 اي مني اي گام گامت طور عشق

اي مني اي محفل قرب خدا      
اي زمن كرده منيت را جدا

ساكنانت ساكن قرب خدا    
عاشقانت عاشق روي حقند

در كجاي دامنت اي خاك پاك   
مصطفي صورت نهاده روي خاك

مي رسد بر گوش ،‌از اين سرزمين     
بانك لبيك اميرالمؤمنين

خاك اه دل ، تو صحرا بوده اي     
شاهد العفو زهرا بوده اي

در كدامين خيمه ، اي صحراي راز     
با خدا كرده حسين راز و نياز؟

اي كشيده در تو با امر جليل     
كارد بر حلق پسر دست خليل

دامن خشكت به از باغ گليست    
خرم از اشك حسين ابن عليست

در كجاي دامنت از هر دو عين      
بوده جاري در دعا اشك حسين؟

كعبه جان قبله دل ها كجاست       
خيمه گاه يوسف زهرا كجاست

خاك تو باعطر جان آميخته      
بس كه در آن اشك زهرا ريخته

دوست دارم رو در آن صحرا كنم    
جستجوي يوسف زهرا كنم

ياد رويش رو به مسلخ آورم   
تا چو قرباني جدا گردد سرم

او نهد پا بر سر بريده ام     
بر تن در خاك و خون غلطيده ام

اوست صحراي بلا قربانگهش     
بلكه هفتاد و دو قربان همرهش

او به جاي موي سر ، سر مي دهد        
قاسم و عباس و اكبر مي دهد

حج او داغ جوانان ديدن است     
دور نعش اكبرش گرديدن است

مسلخ او خاك گرم كربلاست    
موقف او زير سم اسب هاست

سعي حج او صفا لا خنجر است    
مروه اش قبر علي اصغر است

كعبه اش خون ، زمزمش اشك شب است    
در قفايش ناله هاي زينب است

او رود حجي كه قربانش كنند        
دريم خون سنگ بارانش كنند

سجده اش از صدر زين افتادن است       
بوسه از حنجر به خنجر دادن است

تا كند در موج خون با حق صفا         
سردهد بر دوست اما از قفا



موضوعات مرتبط: شب و روز عرفه

برچسب‌ها: اشعار منی
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار حرکت قافله امام حسین(ع) به سمت کربلا

  آقا چه شد كه حج شما نيمه كاره ماند
 شبهاي شهر مكه چرا بي ستاره ماند

 بار سفر مبند، دلم شور مي زند
 گويا قيامت است،مَلك صور مي زند

 من خواب ديده ام، سرتان را به ني زدند
 گرگان تشنه، زوزه كشان لب به مِي زدند

 ديدم نسيم شانه به گيسوت مي زند
 مَرهم به زخم گوشه ي ابروت مي زند

 ديدم تو را به نيزه شه ميگسارها
 هو مي كشند دوروبرت ني سوارها

 آقاي من،شما كه مسيح عشيره اي
 در كوفه متهم به گناهي كبيره اي

 اينجا بمان كه حرمت كعبه تويي حسين
 آقا مرو، كه عزت كعبه تويي حسين
 
 ديدم كه حاجيان منا لنگ مي زدند
 شيطان پرست ها به خدا سنگ مي زدند

 حالا كه مي روي سفري پرخطر حسين
 پس لااقل سه ساله ي خود را مبر حسين

 پاشيدم آب پشت سر محمل رباب
 با ظرف اشك ديده ي خونين جگر حسين

 فكري به حالِ روز مباداي ايل كن
 چندين قواره چادر ديگر بخر حسين

 اين ساربان به درد مسيرت نمي خورد
 يك ساربان اهل نظر را ببر حسين

 او نقشه ها كشيده كه دور وبر شماست
 چشمش مدام خيره به انگشتر شماست

 با بردنش نمك به جگر مي خورد حسين
 شش ماهه ي تو زود نظر مي خورد حسين

 با اينكه مست ذكر خوش يارب توأم
 اما هنوز مضطرب زينب توأم

 يعقوب چشم آينه ها پير مي شود
 اين شهر بي حضور تو دلگير مي شود

 دارد ز ديده قافله ات دور مي شود
 كم كم بساط  روضه ي ما جور مي شود

وحید قاسمی

 



موضوعات مرتبط: حركت كاروان از مكه به كربلا

برچسب‌ها: اشعار حرکت قافله امام حسین(ع) به سمت کربلا
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)

شك و تريديشان يقيني بود
آسمانهايشان زميني بود

همه دنبال وعده گندم
شهر مشغول خوشه چيني بود 

كوچه ها خالي از وفای به تو !
خانه ها گرم شب نشيني بود

خودشان را نشان نمي دادند
پشت هر سايه اي كميني بود

بقيه شعر در ادامه مطلب

**



موضوعات مرتبط: حضرت مسلم(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)

ادامه مطلب
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)

زبانحال دختر حضرت مسلم(ع):

از هق هق نسیم شنیدم صدای تو
بابا فدای گریه ی" کوفه میای " تو 

اینجا همه برای سرت گریه می کنند
اینجا منم رقیه ی بزم عزای تو 

بابا شنیدم از همه جا سنگ خورده ای!
لابد نمانده است سری هم برای تو 

تو اولین شهیدی و من اولین یتیم
این اولین یتیم شهادت فدای تو 

آن ریسمان که دست علی را به کوچه بست
در کوفه بسته شد به سر و دست و پای تو 

جسم تو را چگونه به کوچه کشانده اند؟
ای کاش بود چادر من بوریای تو 

تا اینکه بی کفن نشوی بین کوچه ها
زینب چقدر نذر نموده برای تو 

زینب دو طفل دارد و تو هم دوتا پسر
آنها به جای زینب و اینها به جای تو 

بابا بمان به کوفه بیایم ببینمت
تا با دو دست بسته بیفتم به پای تو 

کوفه برای دیدن من معجری بیار
از غصه مُرد ؛ دخترک باحیای تو 

مویم سفید گشته و قدم خمیده است
بابا منم مسافر کرب و بلای تو 

تا زنده ام قسم به لب تشنه ات پدر
گریه کنم برای تو و ماجرای تو 

رحمان نوازنی

 



موضوعات مرتبط: حضرت مسلم(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)

سوي کوفه ميا که پيچيده
بوي غربت ميان هر کوچه
باز تکرار بي وفائي هاست
باز دستان بسته در کوچه

**

حسّ دلتنگي قفس دارد
آسمان کوچ کرده از اين شهر
عشق و احساس و عزت و غيرت
هم زمان کوچ کرده از اين شهر

**

اين قبيله چقدر بي دردند
بي حيائي ست خصلت کوفه
مشک‌ها طعم تشنگي دارد
و سراب است بيعت کوفه

**

غربت زائر غريبي را
به نظاره نشسته اند آقا
نيزه نيزه در انتظار تواند
همه پيمان شکسته اند آقا

**

در کمين نگاه مهتابند
بغض ها ، کينه ها ، کبودي ها
و براي تو نقشه ها دارند
کوفيان ، شاميان ، يهودي ها

**

دلشان را  ز کينه ي مولا
دم بدم پر گدازه مي کردند
دل من آه ارباً اربا شد
نعل ها را که تازه مي‌ کردند

**

دگر آقا چه خوب مي‌فهمم
ندبه ي بي جواب يعني چه
التماس نگاه لب تشنه
ناله ي آب آب يعني چه

**

ندبه هايي غريب مي بارد
صحنه هايي عجيب را ديدم
پرده افتاد ! در همين کوچه
سر شيب الخضيب را ديدم

**

گرد خورشيد خون گرفته ي عشق
نيزه ها ازدحام مي کردند
سنگ ها بر لبي ترک خورده
بوسه بوسه سلام مي کردند

**

سوي کوفه ميا که پيچيده
بوي غربت ميان هر کوچه
مي شود باز داغ ها تکرار
داغ دستان بسته در کوچه

یوسف رحیمی

 



موضوعات مرتبط: حضرت مسلم(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

حرکت کاروان امام حسین(ع) از مکه به سمت کربلا

حج از حجاز عازم دشت بلا شده
حاجیّ عشق راهی کرب و بلا شده

این حاجیان سلاله ی زهرای اطهرند
یک کاروان نور، سفیر خدا شده

اینها فدائیان تولّای حیدرند
ذبح عظیم، راهی دشت منا شده

پنهان کنید از عرفه خیمه گاه را
این خیمه گاه بازدِهش نینوا شده

نور خدا به ظلمت شب بار بسته است
یعنی که وقت هدیه ی خون خدا شده

ای محرمان رکاب بگیرید عمّـه را
زینب پیمبـر سفـر کربـلا شـده

رؤیت شده ستاره ی دنباله دار عشق
از آسمان به سوی زمین راه وا شده

اطفالِ خردسالِ زبان بسته را ببین
حالا زبانشان به عمو آب وا شده

محمود ژولیده

**



موضوعات مرتبط: حركت كاروان از مكه به كربلا

برچسب‌ها: حرکت کاروان امام حسین(ع) از مکه به سمت کربلا
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

حرکت کاروان امام حسین(ع) از مکه به سمت کربلا

وقتی که می رفتند دنیا گریه میکرد
شهر مدینه مثل زهرا گریه میکرد

وقتی که می رفتند پشت پای آنها
چشمان جبرائیل حتی گریه میکرد

پائین پای ناقه مریم گریه میکرد
دورِ سر گهواره عیسی گریه میکرد

این است آن داغ عظیمی که برایش
حتی میان تشت یحیی گریه میکرد

این است زینب بانویی که زیر پایش
زانوی لرزه دار سقا گریه میکرد

بوسید اکبر دستهای مادرش را
در زیر چادر، ام لیلا گریه میکرد

بر روی دامن مادری در گوش طفلش
آهسته تا میگفت لالا گریه میکرد

یک کاروان گریه شد وقتی رقیه
با گفتن بابا، بابا گریه میکرد

در زیر پای محمل مستوره عشق
منزل به منزل ریگ صحرا گریه میکرد

وقتی که میرفتند عالم سینه میزد
وقتی که میرفتند دنیا گریه میکرد

علی اکبر لطیفیان

 



موضوعات مرتبط: حركت كاروان از مكه به كربلا

برچسب‌ها: حرکت کاروان امام حسین(ع) از مکه به سمت کربلا
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)

بنویسید مرا یار اباعبدالله
اولین بنده ي دربار اباعبدالله
منتظر مانده دیدار اباعبدالله
من کجا و سر بازار اباعبدالله

تا خدا هست خریدار اباعبدالله

عاشق آن است که دیدار کند یارش را
بارها جان بدهد دید اگر دارش را
باز آماده کند جان دگر بارش را
فاطمه پیش خدا، پیش برد کارش را

هرکه افتاد پی کار اباعبدالله

من پرم را به روي دست گرفتم،دیدم
جگرم را به روي دست گرفتم دیدم
سپرم را به روي دست گرفتم دیدم
تا سرم را به روي دست گرفتم دیدم...

... راهم افتاده به بازار اباعبدالله

وقت هجران به گریبان چه نیازي دارم
به دل بی سر و سامان چه نیازي دارم
با لب پاره به دندان چه نیازي دارم
به سرشانه اینان چه نیازي دارم

تا سرم هست به دیوار اباعبدالله

قبل ازآنیکه بیاید خبرم را ببرید
زیرپایش مژه ی چشم ترم را ببرید
محضرش دست به دست این جگرم را ببرید
گرسرم را و سر دو پسرم را ببرید

...باز هستیم بدهکار اباعبدالله

سنگها خوب نشستند به پاي لب من
لب من ریخت و پیچید صداي لب من
طیب الله به این لطف و وفاي لب من
بعد از این آب حرام است براي لب من

بسکه لبریزم و سرشار اباعبدالله

مانده از جلوه والاي تو حیران،مسلم
جان خود ریخت به پاي تو به یک آن،مسلم
عیدقربان شهان،هست فراوان مسلم
من به قربان تو نه...جان هزاران مسلم

....تازه قربان علمداراباعبدالله

به ولاي تو نداده ست اذان،هیچکسی
وا نکرده ست به شأن تو دهان،هیچکسی
مثل مسلم نبوَد دل نگران،هیچکسی
به خداوندکه در هر دو جهان،هیچکسی...

....مثل من نیست گرفتار اباعبدالله

پیکرم وقف نوك پا زدن طفلان شد
کوچه کوچه سر من بود که سرگردان شد
چه خیالی ست که بازیچه ي این و آن شد
یا که بر عکس به میخی تنم آویزان شد

دست حق باد نگهدار اباعبدالله

علی اکبر لطیفیان

**



موضوعات مرتبط: حضرت مسلم(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)

ای کاش راهت از شب کوفه جدا شود
ختم به خیر این غم بی انتها شود

ای کاش نامه های سفیرت به تو رسند
یا باد با نوای دلم همنوا شود

مداح خانواده ی تان هستم، آمدم
تا خانه خانه بزم حدیث شما شود

دَم از علی و آل علی آنقدر زنم
تا کوچه ها پُر از نفس مرتضی شود

با هر اذان به اشهدُ انَّ علی رِسَم
تا هر حضور، خطبه ای از لافتی شود

از معجزات خیبر و از بدر گفته تا
شعر و شعورشان همه شیر خدا شود

یا از حسن بگویم و از حسِّ یک غریب
شاید فضای کوفه کمی، غم فضا شود

آنقدر از حسین بخوانم که جان دهم
باشد که یک حسینیه اینجا بنا شود

افسوس، زین جماعت سنگیِ بی وفا
باور نداشتم که یکی با وفا شود

اینجا مدینه است، نه کوفه، میا مخواه
 زهرا دوباره عابر این کوچه ها شود

اینجا مدینه است، نه کوفه، بیا بخوان
 تا باز بزم روضه ی زهرا به پا شود

افتاده ام به یاد تو و روضه خوانی ات
از مادری که رفت،خودش خون بها شود

تا در، حضور فاطمه حس کرد زد به سر
دلشوره داشت، بانی یک ماجرا شود

یادش نرفته بود که هر صبح با ادب
جبرئیل می رسید کمی خاک پا شود

با التماس، گفت به مادر بمان میا
تا مانع جسارت یک بی حیا شود

در بود و شعله بود و حرامی به پشت به آن
می خواست با حرارت در آشنا شود

فرصت نداد شعله فقط کار خود کند
مهلت نداد تا که در بسته وا شود

زینب، صدای فضّه به دادم برس، شنید
کوشید مادر از در و آتش جدا شود

آه ای علی من، به مدینه میا مخواه
 تکرار داغ های دل مجتبی شود

اینجا میا که فاطمه ات جای دوش تو
در حلقه ی فشرده ی زنجیر جا شود

بدجور چشم زجر مرا زجر می دهد
ای وای اگر که همسفر بچه ها شود

خولی تنور خانه ی خود گرم میکند
شاید که میزبان سَری آشنا شود

اینجا میا که روی سرت شرط بسته اند
روزی رسد که گیسویت از نی رها شود

تقصیر نیزه نیست که سر بی تعادل است
کافی ست نیزه دار کمی جا به جا شود

می افتی و به روی زمین غلط می خوری
می افتی و سر تو پر از ردّ پا شود




موضوعات مرتبط: حضرت مسلم(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)

هیچکس مثل من اینگونه گرفتار نشد
با شکوه آمده و بی کس و بی یار نشد

حال و روز منِ آواره تماشا دارد
تکیه گاهم بجز این گوشۀ دیوار نشد

روزه دارم من و لب تشنه و سر گردانم
بین این شهر کسی بانیِ افطار نشد

دست بر دست زنم دل نِگرام چه کنم
مثل من هیچ سَفیری خجل از یار نشد

خواستم تا برسانم به تو پیغام ، میا
پسر فاطمه ، شرمنده ام انگار ،  نشد

گر زنی سینه سپر کرده برایم صد شکر
سینه اش سوخته از داغیِ مسمار نشد

اهل این شهر همه سنگ زن و سر شکنند
میهمانی سرِ سالم سوی دَربار نشد

وای اگر که هدفی روی بلندی باشد
دیده ای نیست که با لختۀ خون تار نشد

به سر نیزه پریشان شده مویم ، اما
خواهرم در پی ام آوارۀ بازار نشد

پیکر بی سرم از پا به سر دار زدند
این بلا بر سر من آمد و تکرار نشد

قاسم نعمتی

 



موضوعات مرتبط: حضرت مسلم(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)

در این دیار عاطفه پیدا نمی شود
دیگر دری به خاطر من وا نمی شود

دستم بریده باد نوشتم بیا حسین
این غصه از سرای دلم پا نمی شود

با قافله به وادی دیگر برو میا
در شهر کوفه جای شماها نمی شود

آقا سفیر تو به تو پیغام میدهد:
برگرد ای مسافر زهرا نمی شود

امشب ز راه آمده برگرد یا حسین
جانا به جان فاطمه فردا نمی شود

بغضی غریب راه نفس را گرفته است
خواهم که ناله ای زنم اما نمی شود

در دیده های تیره این تیره دیده ام
اینجا برای زینب کبری نمی شود

مجتبی روشن روان

 

 



موضوعات مرتبط: حضرت مسلم(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)

مسلم! دوباره پشت سرت را نگاه کن
برگرد و خوب دور و برت را نگاه کن

کوفی که مرد نیست بماند به پای تو
با چشم باز همسفرت را نگاه کن

این خاک فتنه خیز و زمین غریب را
این آسمان بی قمرت را نگاه کن

دیروز دیدی آن همه امضا و مُهر را
حالا سپاه بی نَفَرت را نگاه کن

مسلم! به چشمهای عمویت علی قسم
برگرد و باز پشت سرت را نگاه کن

فردا ز بام دارالاماره... ز چشمهات
خورشید می دمد...سحرت را نگاه کن

وحیده افضلی



موضوعات مرتبط: حضرت مسلم(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ع)
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

حرکت کاروان امام حسین(ع) از مکه به سمت کربلا

از مکه خبر آمده داغ است خبرها
باید برسانند پدرها به پسرها

از مکه خبر آمده از رکن یمانی
نزدیک اذان ناله بلند است سحرها

داغ است خبرها نکند باد مخالف
در شهر بپیچد بزند شعله به درها

نزدیک سحر قافله ای رد شد از اینجا
ماندیم دوباره من و اما و اگرها

باید بروم زود خودم را برسانم
حتی شده حتی شده از کوه و کمرها

از مکه خبر رفته رسیده ست به کوفه
حالا همه با خیره سری خیره به سرها

بر خاک عزیزی ست... ولی پیرهنش را...
سربسته بگویند پسرها به پدرها

برخاک عزیزی ست و در راه عزیزی ست
خود را برسانید که داغ است خبرها

حسن بیاتانی



برچسب‌ها: حرکت کاروان امام حسین(ع) از مکه به سمت کربلا
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عرفه-مناجات با خدا

من زمین خورده ام مرا نزنید
عبد افسرده ام مرا نزنید
در گنه مرده ام مرا نزنید
پی به خود برده ام مرا نزنید

تو ببین عذر اشتباه مرا
به رویم نزن گناه مرا

نشود تا که بنده ات رسوا
خوب و بد را ز هم مساز جدا
درهم اینبار هم بخر ما را
تو و رد کردن گدا هیهات

ورنه من از خجالت آب شوم
مپسند پیش کس خراب شوم

گر ندارم بها، نگهدارم
گوشه این سرا نگهدارم
تو بیا از خطا نگهدارم
تا رَوَم کربلا نگهدارم

جبل الرحمة کوه عشق و صفا
عرفات از حضور تو زیبا

کاروانی که لاله ها دارد
ای خدا عزم کربلا دارد
کوفه در سر چه نقشه ها دارد
شهر مکر است و ماجرا دارد…
 



موضوعات مرتبط: شب و روز عرفه

برچسب‌ها: اشعار عرفه-مناجات با خدا
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عرفه

چه خوب شد عرفه دلبرم صدايــم کرد
خدا به خاطر ارباب اين عطايـــم کرد

به دامن جبل الرحمه پا به پاي حبيـب
به آستان رفيع دعا رهايـــــــم کرد

چه فرصتي که به همراه کاروان حسين
مسافر سفر دشت نينوايــــــــم کرد

زسعي مروه و سعي صفا عــــبورم داد
به طواف حج حقيقي دل آشنايـم کرد

چه منتي که در اين روز معرفت،اربـاب
به خوان نعمت العفو خود گدايــم کرد

مني که هيچ نبودم به شي مذکــوري
به حب فاطمه شايسته ثنايم کـــــرد

به افتخار علي ره به بام هــــــم داد
که هم نشين تمام فرشته هايــم کرد

ز گريه حوله احرام دلبرم خيس اسـت
صداي ناله ارباب مبتلايم کـــــــرد

همه به حال دعاي حسين مي گـريند
نواي يارب زينب پر از نوايــــم کرد

به ديده اشک مناجات کئکان زيباست
زگاهواره خود کودکي ندايم کــــــرد

علي اکبر و طعم فراز هاي دعـــــــا
به شيوه هاي دعا خواندن آشنايم کرد

به اشک چشم علمدار کاروان سوگــند
حسين بود که دلداده خدايم کـــــرد

همان حسين که با جلوه کرامت خــود
کرم نمود و صدا سوي خيمه هايم کرد

بدون اذن خودش کربلا نمي آيـــــم
ز درد با که بگويم که کربلايم کـــرد

خوشم از آنکه بگويم به دوستان شهيد
حسين عاقبت از عشق خود فنايم کرد

 



موضوعات مرتبط: شب و روز عرفه

برچسب‌ها: اشعار عرفه
[ 3 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

خطبه حضرت عباس(ع)بر فراز بام كعبه

خطبه ای که حضرت عباس(عليه السلام) امروز(هفتم ذی حجه) بر فراز کعبه ایستاد و دشمنان اهل بیت(عليهم السلام) را مخاطب قرار داد: 
 
حمد خدایی را سزاست که این بیت را به برکت قدوم پدر او ( اشاره به امام حسین علیه السلام ) شرافت داد.
 
بیتی که تا دیروز خانه خدا بود و امروز به این شرافت ( امیرالمومنین) قبله گردیده است
 
ای کافران فاجر و فاسق !
 
آیا راه را برای ادامه حج امام نیکان مانع می‌شوید؟
 
چه کسی از او به کعبه سزاوارتر است؟
 
چه کسی از او به کعبه نزدیکتر است ؟
 
اگر حکمت‌های آشکار و اسرار والای و امتحانات الهی نبود؛ این بیت الهی بود که به طواف امام حرکت می‌کرد. قبل از این که امام به سوی آن حرکت نماید مردم استلام حجر می‌کنند ولی این حجر است که او را استلام می‌نماید و اگر خواست مولای من بر پایه مشیت الهی نبود هر آینه مانند باز شکاری غضبناک که بر گنجشک‌های در حال پرواز هجوم می‌آورد به شما حمله می‌بردم و جان شما را می‌گرفتم.
 
ای قوم ترسو
 
آیا قومی را می‌ترسانید که تفریحشان در کودکی بازی با مرگ است.
 
پس چگونه‌اند در مردانگیشان ؟
 
و قسم می‌خورم که به جای قربانی کردن حیوانات، عزیزانم را برایش فدا کنم.
 
هیهات !!!
 
ببینید و به دقت نظاره کنید که رهرو چه کسی هستید؟
 
کسی که دائم الخمر است یا کسی که صاحب حوض کوثر است؟
 
کسی که در خانه او آواز خوان‌های مست هستند یا کسی که اهل خانه‌اش محل نزول وحی و قرآن است؟
 
کسی که در خانه‌اش جای آلات لهو و لعب و پلیدی‌هاست و یا کسی که خانه‌اش محل پاکی‌ها و آیات الهی است؟
 
شما در گمراهی شدیدی واقع شده‌اید که قریش در آن واقع شد، زیرا آنان می‌خواستند که رسول الله را به قتل برسانند و شما می‌خواهید که فرزند دختر پیامبرتان را به قتل برسانید.
 
و هیچ گاه این امر امکان‌پذیر نبود تا وقتی که امیرالمومنین علیه السلام زنده بود.
 
چگونه برای شما کشتن ابا عبدالله الحسین علیه السلام ممکن است تا مادامی که من از ذریه علی علیه السلام زنده‌ام؟
 
بیایید تا شما را به مقصودی که برای آن جمع شده‌اید راهنمایی کنم، به قتل من اقدام کنید، که این تنها راه برای رسیدن به قتل ابی عبدالله است.
 
گردن مرا بزنید، تا مراد شما حاصل شود.
 
خداوند شما را به مقصودی که دارید نرساند و عمرهای شما را کوتاه و فرزندانتان را مشتت و پراکنده نماید و شما و اجدادتان را لعنت کند.


موضوعات مرتبط: حضرت عباس(ع)

برچسب‌ها: خطبه حضرت عباس(ع)بر فراز بام كعبه
[ 2 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)

عاقبت آه کشيـدم نفس آخر را
نفس سوخته از خاطره اي پرپر را

روضه خواني مرا گرم نمودي امشب
روضه ي آنهمه گل، آنهمه نيلوفر را

آخرين حلقه ي شبهاي محرّم هستم
شکر، اي زهر نديدم سحـري ديگر را

باورم نيست هنوز آنچه دو چشمم ديده است
باورم نيست تماشاي تني بي سر را

باورم نيست غروب و حرم و آتش و دود
ديـدن ســوختن چارقـد دختر  را

غارت خود و علم، غارت گهواره و مشک
غـارت پيرهـن و غـارت انگشتر را

ذوالجناحي که ز يالش به زمين خون مي ريخت
نيـزه هايي که ربـودند سر اصـغر را

آه در گوشه ي ويرانه که دق مرگ شديم
تا که همبازي من زد نفس آخر را

کمک عمّه شدم تا بدنش خاک کنيم
بيـن زنجير نهـان کرد تني لاغــر را

چنگ بر خاک زدم تا که به رويش ريزم
سرخ ديدم بدنش... تکّه اي از معجر را

حسن لطفي



موضوعات مرتبط: امام محمد باقر(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)
[ 2 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)


صداي صاعقه آمد که در هوا زده بود
گمان کنم که خدا مرد را صدا زده بود

به خنده ي دم آخر کمي تسلي داد
به جبرئيل که از غصه، ضجه ها زده بود

کسي که پيکره نيمه جان او آن شب
به شدت از اثر زهر دست و پا زده بود

در اين ميانه، عطش؛ اين حقيقت مکشوف
به بوم زندگي اش رنگ نينوا زده بود

عجيب بود که با حال تشنگي، به سرش
هواي نعل و سم اسب و بوريا زده بود

و ديد او سر شش ماهه را در آن اثنا
که ناشيانه کسي روي نيزه ها زده بود

دلش رضا نشد از آن کسي که عاشورا
به عمه زينب او حرف ناسزا زده بود

هزار سال پس از او ميان شعر، کسي
گريز روضه خود را به کربلا زده بود...

پيمان طالبي



موضوعات مرتبط: امام محمد باقر(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)
[ 2 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)

من از تبار باقرم مردم بدانيد
دل بيقرار باقرم مردم بدانيد
مست و خمار باقرم مردم بدانيد
امروز يار باقرم مردم بدانيد
فردا كنار باقرم مردم بدانيد
 دست از غم او تا قيامت برندارم

اي كهكشانها آسمانها در مدارت
عرش خدا عزّ و جلّ بيقرارت
ختم رسل كرده سلامش را نثارت
بيچاره تر از من نداري در كنارت
دارم درون سينه ام شوق زيارت
 كي مي شود سر بر مزار تو گذارم

اي ابتداي روضه ها از خانه تو
اي هيأت عشاق در كاشانه تو
قلب تمام قدسيان ديوانه تو
بار تمام صحنه ها بر شانه تو
شد خانه آباد من ويرانه تو
 من حاجتي جز مردن از عشقت ندارم

شكر خدا امشب پريشان تو هستم
مانند زهرا ديده گريان تو هستم
بيچاره ی آن قبر ويران تو هستم
تقدير بوده اينكه حيران تو هستم
من مرده بوي گريبان تو هستم
 پس كي غم تو مي كشد بر روي دارم

 امشب تفأل مي زنم بر چشمهايت
مثل مزارت مانده خلوت روضه هايت
عيبي ندارد روضه مي گيرم برايت
جاني كه دارم جان من آقا فدايت
آتش زده زهر جفا بر دست و پايت
اي كاش پاي غصه هايت جان سپارم

اي سوز آه سينه تو آسمان سوز
بر ما عطا فرما كمي اي مهربان سوز
قبر خرابت روضه اي داغ و نهان سوز
اي خاطرت آزرده از يك ظهر جانسوز
بر چشمهايت چند عكس خانمانسوز
 امشب بياد خاطراتت لاله زارم

 قوم پيمبر را همه گمراه ديدي
آنچه نديده هيچ چشمي آه ديدي
در بين آتش ذكر يا الله ديدي
چندين ستاره در مدار ماه ديدي
يك يوسف بي سر ميان چاه ديدي
 مي گفتي از اين غم هماره بيقرارم

**



موضوعات مرتبط: امام محمد باقر(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)
[ 1 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)


هزار خاطره ی غم نمی رود از یاد
غروب سرخ محرم نمی رود از یاد

به گاهواره ی خالی اصغرم سوگند
رباب و خیمه ی ماتم نمی رود از یاد

فرات بود و عطش بود و کودکان حرم
خروش غیرت زمزم نمی رود از یاد

دمی که هستی زینب ز روی زین افتاد
همان مصیبت اعظم نمی رود از یاد

به دشت دختر و زنها برهنه پا و دوان
بدون یاور و محرم ، نمی رود از یاد

به شام بر سر ما سنگ می زدند از بام
بلاي شهر جهنم نمی رود از یاد

به شهر شام ، به بزم یزید ، بین طشت
سر شکسته و درهم نمی رود از یاد

رضا رسول زاده



موضوعات مرتبط: امام محمد باقر(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)
[ 1 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)

هفتم ماه است و باید چشم ها گریه کنند
پا به پای روضه های هل اتی گریه کنند

این قبیله بی نیاز از روضه خوانی منند
که فقط کافی است گویم کربلا گریه کنند

با همین گریه است که یک چند روزی زنده اند
پس چه بهتر اینکه بگذاریم تا گریه کنند

حال که گریه کن مردی ندارد این غریب
لااقل زن­ها برایش در منا گریه کنند

هر زمانی که میان خانه روضه می گرفت
امرش این بود اهل خانه با صدا گریه کنند

با سکینه می نشیند شیعتی سر می دهد
آه جا دارد تمام آب ها گریه کنند

چشم او شام غریبان دیده بین شعله ها
عمه هایش در هجوم اشقیاء گریه کنند

یاد دارد کعب نی هایی که مانع می شدند
چشم های زخم آل مصطفی گریه کنند

در قفای ذوالجناح با عمه آمد قتلگاه
انبیاء را دید با خیر النساء گریه کنند

عمه دردانه اش جان داد تا اهل حرم
یا شوند آزاد از زنجیر یا گریه کنند

یاد موی خاکی همبازی اش تا میکند
دخترانش مو پریشان ای خدا گریه کنند

جواد حیدری


 



موضوعات مرتبط: امام محمد باقر(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)
[ 1 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)


مردی از خانوادهٔ خورشید
امتداد غم امام شهید

انعکاس صدای عاشوراست
روضه های غروب مناست

مرد سجاده، مرد نافله ها
مرد شب زنده دار قافله ها

مردی از جنس آیه تطهیر
خستگی های بردن زنجیر

ادامه شعر در ادامه مطلب

 **



موضوعات مرتبط: امام محمد باقر(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)

ادامه مطلب
[ 1 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)


از سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت
یارب ز پای تا سرم آتش گرفت و سوخت

مسمومم و زبانه کشد شعله از تنم
از این شراره بسترم آتش گرفت و سوخت

من یادگار کرب و بلایم که روز و شب
با روضه هاش خاطرم آتش گرفت و سوخت

مي سوخت بين تب تن بابا به خيمه ها
صد بار قلب مضطرم آتش گرفت و سوخت 

هنگامه ی غروب که غارت شروع شد
هر کس که بود در حرم آتش گرفت و سوخت

یک زن نمانده بود که شعله به تن نداشت
چادر نماز مادرم آتش گرفت و سوخت

خنده دگر ندید کسی بر لب رباب
تا جای خواب اصغرم آتش گرفت و سوخت

در کوفه تا كه رأس حسين شهيد را 
دیدم به نیزه ، حنجرم آتش گرفت و سوخت

آتش به جان آل پيمبر شد آشنا...
از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت...

 

رضا رسول زاده



موضوعات مرتبط: امام محمد باقر(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت امام محمد باقر(ع)
[ 1 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

آفات مداحی از کلام مقام معظم رهبری

بخش دوم

7- اجراي برنامه عزاداري در وقت نماز

مداحان عزيز دقت کنند که در وقت نماز برنامه نداشته باشند زيرا نماز ستون دين و سرمايه تربيت جامعه اسلامي و همه چيز ما مسلمانان است و نبايد فداي چيزي شود. امام حسين(عليه السلام) در روز عاشورا زير رگبار تير دشمن نماز خواندند تا اعلان کنند که حتي در ميدان جنگ هم نبايد نماز را تعطيل کرد.

در قرآن مجيد حتي دستور نماز "خوف" هم که مخصوص ميدان نبرد است آمده است. با اين حال ما چطور به خود اجازه بدهيم که مجالس امام حسين(عليه السلام) باعث تعطيلي نماز شود؟!

8- به کارگيري آهنگ‌هاي نامناسب
در مجالس مذهبي آهنگ‌هايي که انتخاب مي‌شود، بايد مناسب باشد. آهنگ‌هاي سنتي خيلي مؤثر، جانسوز و مفيد هستند. اما اخيراً از گوشه و کنار شنيده مي‌شود که آهنگ‌هاي زمان طاغوت و آهنگ‌هايي که رسانه‌هاي آمريکايي مي‌نوازند و کلاً آهنگ‌هاي لهو و فساد در مداحي‌ها استفاده مي‌شود که از چنين اتفاقي به خدا پناه مي‌بريم!

9- بازيچه سياست‌هاي مرموز شدن
سياست‌بازان مرموز مي‌خواهند در همه امور و مراکز، اعم از مساجد، دانشگاه‌ها، مدارس، هيئت‌هاي مذهبي و مجالس مداحي نفوذ کنند. بايد حواس شما جمع باشد تا بازيچه دست اين افراد مرموز نشويد.

10- خواندن روضه‌هاي سخت و سنگين
بعضي از روضه‌ها واقعاً دردناک است و امام زمان(عليه السلام) راضي نيست که به آن شدت خوانده شوند. البته روز تاسوعا و عاشورا استثناء است که نبايد در آن ايام روضه‌هاي عادي خواند. ولي واعظ هنرمند و مداح هنرمند کسي است که بتواند از کنار مصيبت رد شود در همان حال مردم را تحت تأثير قرار دهد.

خواندن روضه‌هاي سخت و سنگين براي گريه گرفتن از مردم هنر نيست، هنر آن است که بتوان در حواشي مصيبت مردم را بگريانيد.

11- خسته کردن مردم
نبايد مجالس مذهبي به گونه‌اي باشد که حضار به خصوص جوانان خسته شوند. چون گرگ‌هايي هستند که مي‌خواهند جوانان ما را با ابزاري مانند ماهواره، اينترنت، مواد مخدر، مجالس بدآموز و ... از دين و مذهب و امام حسين(عليه السلام) جدا کنند. مجالس ما نبايد براي آنها خسته کننده و کسالت آور باشد.

12- عدم رعايت احترام پيش کسوت
هر گروه و دسته‌اي داراي پيش کسوت مي‌باشند. وعاظ و مداحان هم پيش کسوت‌هايي دارند که بايد احترام آنها را حفظ کنند و از تجربه آنها استفاده کنند. اين افراد چهل – پنجاه سال براي امام حسين(عليه السلام) مداحي کردند و منبر رفتند و امام حسين(عليه السلام) به آنها علاقه دارند، بايد به آنها احترام کرد.

13- عدم تخلق به اخلاق حسيني
واعظان و مداحان بايد به اخلاق حسيني متخلق باشند. مردم بايد ببينند که مداحان دروغ نمي‌گويند، خيانت نمي‌کنند و زن و بچه آنها مودب به آداب اسلامي هستند و بدحجابي در ميان آنها نيست. بايد هر کسي به اندازه خود به اين ويژگي آراسته باشد تا ان شاءالله مجالس مذهبي ارزش خود را در ميان مردم حفظ کند و شما مداحان عزيز در سايه امام حسين(عليه السلام) بتوانيد خودتان، خانواده تان، جامعه و کشورتان و اسلام و قرآن را حفظ کنيد.

 

                                                                                                                         پايان



موضوعات مرتبط: سخنان معظم له با مداحانمقام معظم رهبری

برچسب‌ها: آفات مداحی از کلام مقام معظم رهبری
[ 30 / 7 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) - ایام حج تمتع

تقدیم به عزیز ترین مسافر سرزمین وحی:

 من گریه میکنم که تماشا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا

حَجت قبول دلبر احرام بسته ام
ای کاش در دعایِ خودت جا کنی مرا

با گریه کردن این دلِ من زنده می شود
دلمرده آمدم که تو احیا کنی مرا

اسباب زحمتِ تو شده این گدا ، ولی
هرگز مباد از سر خود وا کنی مرا

ای کاش امشبی که تو راهیِ مشعری
همراه خویش راهی صحرا کنی مرا

تو سفره دارِگریه ماه مُحَرمی
چشمی پُر اشک می شود اعطا کنی مرا ؟

آقا قسم به چادر خاکی مادرت
خواهم شریک گریه ی زهرا کنی مرا

آیا شود که مثلِ شهیدان دمِ وصال
با رویِ غرق خون شده زیبا کنی مرا

بیت الحرام سینه زنان خاک کربلاست
دارم امید مُحرِم آنجا کنی مرا

همراه خویش زائر شش گوشه ام کنی
مسند نشین عرشِ مُعلا کنی مرا

ای روضه خوان تنگ غروب مِنا بیا
پرچم به دوشِ ماتمِ کرب و بلا بیا

حاجی فاطمه شده صحرا نشین خدا
صاحب حرم دگر بشود از حرم جدا

قاسم نعمتی



برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) - ایام حج تمتع
[ 30 / 7 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

تقدیم به همه حاجیان سفر بیت الله الحرام

از خاک مي روم که از آيينه ها شوم
ها! مي روم از اين من خاکي رها شوم

من زاده زمينم و تا عرش مي روم
ها! مي روم مسافر امّ القري شوم

ها! مي روم هر آينه در سرزمين نور
با جلوه هاي روشن عشق آشنا شوم

اين چند روز فرصت خوبيست تاکه من
از چند سال بندگي تن جدا شوم

تا نقطه عروج دل خويش پر کشم
از خود جدا شوم همه محو خدا شوم

با جامه اي سپيدتر از بخت آفتاب
از تيرگي، از اين همه ظلمت رها شوم

لب را به ذکر قدسي لبيک وا کنم
با اهل آسمان و زمين همصدا شوم

در لحظه طواف بگردم به گرد يار
سرگشته چون تمامي پروانه ها شوم

در جستجوي زمزم جوشان عاشقي
از مروه تا صفا بروم، با صفا شوم

حرف تمام شعر همين بود، اينکه من
در خود فرو بريزم و از نو بنا شوم

سیدمحمد جواد شرافت

 


[ 30 / 7 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 46 47 48 49 50 ... 62 صفحه بعد