مبعث

آیه آیه همه جا عطر جنان می آید

وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید

 

جبرئیلی که به آیات خدا مأنوس است

بشنود مدح تو را با هیجان می آید

 

مي رسي مثل مسيحا و به جسم کعبه

با نفس هاي الهي تو جان می آید

 

بسکه در هر نفست جاذبه‌ی توحیدی است

ریگ هم در کف دستت به زبان می آید

 

هر چه بت بود به صورت روی خاک افتاده‌ ست

قبله‌ی عزت و ايمان به جهان مي آيد

 

با قدوم تو براي همه‌ی اهل زمين

از سماوات خدا برگ امان مي آيد

 

نور توحيدي تو در همه جا پيچيده ست

از فراسوي جهان عطر اذان مي آيد

 

عرش معراج سماوات شده محرابت

ملکوتی ست در این جلوه‌ی عالمتابت

 

خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد

نور توحید به قلب بشر ارزانی شد

 

خواست حق، جلوه کند روشني توحیدش

قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد

 

ذکر لب های تو سرلوحه‌ی تسبیحات است

عرش با نور نگاه تو چراغانی شد

 

قول و افعال و صفاتت همه نور محض اند

نورت آئينه‌ی آئين مسلماني شد

 

به سراپرده‌ی اعجاز و بقا ره یابد

هر که در مذهب دلدادگی ات فانی شد

 

خواستم در خور حُسن تو کلامی گویم

شعر من عاقبتش حسرت و حیرانی شد

 

اي که مبهوت تو و وصف خطي از حسنت

عقل صد مولوی و حافظ و خاقاني شد

 

«از ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد

عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد»

 

جنتی از همه‌ی عرش فراتر داری

تو که در دامن خود سوره‌ی کوثر داري

 

دیدن فاطمه ات دیدن وجه الله است

چه نیازی است که تا عرش قدم بر داری

 

جذبه‌ی چشم تو تسخیر کند عالم را

در قد و قامت خود جلوه‌ی محشر داری

 

عالم از هيبت تو، شوکت تو سرشار است

اسداللهی چون حضرت حيدر داری

 

حسنين اند روی دوش تو همچون خورشید

 جلوه‌ی نورٌ علي نور ، مکرر داری

 

اهل بیت تو همه فاتح دل ها هستند

روشني بخش جهان، قبله‌ی دنيا هستند

 

اي که در هر دو سرا صبح سعادت با توست

رحمت عالمي و نور هدايت با توست

 

چشم امید همه خلق و شکوه کرمت

پدر امتي و اذن شفاعت با توست

 

با تو بودن که فقط صرف مسلماني نيست

آنکه دارد به دلش نور ولايت، با توست

 

بي ولاي علي اين طايفه سرگردانند

دشمني با وصي ات، عين عداوت با توست

 

بايد از باب ولاي علي آيد هر کس

در هواي تو و در حسرت جنت با توست

 

سالياني ست دلم شوق زيارت دارد

يک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست

 

کاش مي شد سحري طوف مدينه آنگاه

نجف و کرب و بلا و حرم ثارالله

 

یوسف رحیمی

 


موضوعات مرتبط: عید مبعث
[ 15 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مبعث

صفاي زندگيم آيه هاي قرآنت

بيا به مابركت ده به بركت نانت

 

تويي كه كعبه به دور سرتو مي گردد

رسول آينه ها، هستي ام به قربانت

 

كسي كه عطرگداي تو برمشامش خورد

چنان اُويس قرن مي شود پريشانت

 

تويي كه ماه بود مهرجانماز شبت

تويي كه حضرت حيدر شده مسلمانت

 

شبي بيا و مرا زائرحريمت كن

چرا كه عطرخدا مي وزد ز ايوانت

 

اگركه خاك كف پاي توست عرض و سماء

بهشت شاخه ياسي است كنج گلدانت

 

تويي كه در حرم چشمهات معلوم است

كه خاك پاي علي بوده است سلمانت

 

بيا و آتش جان مرا گلستان كن

بيا به حق حسينت مرا مسلمان كن

 

هميشه سفره لطفت به عالمي وا بود

حراي خانه تو جانماز زهرا بود

 

تويي كه وقت نماز جماعتت هرشب

هميشه درصف اول يقين مسيحا بود

 

مرابه خاك درت نوكريست اربابي

چرا كه خاك درت كوه طور موسي بود

 

هميشه دور و برخانه بهشتي تو

يكي دوتا نه، هزاران فرشته پيدابود

 

كسي كه ازدر اين خانه رهگذر مي شد

نديده روي تورا بدتر از زليخا بود

 

درآن حوالي گرم حجاز هم تنها

دل تو بود كه همواره مثل دريا بود

 

كسي كه پشت سرت حامي رسالت بود

نوشته اند كه تنها علي اعلا بود

 

علي كنار تو بود و تو هم كنار علي

وفاطمه همه جابود ذوالفقار علي

 

تو از نخست برايم پيامبر بودي

در آسمان خدا برترين قمر بودي

 

تكامل همه اديان به دستهاي تو بود

چرا كه پيش خدا بهترين بشربودي

 

پيمبران همه هم رأي بوده اند اينكه

تو از تمامي آنها رسول تر بودي

 

نديده ام كه كسي هم تراز تو باشد

تو از ولادتت آقا زخلق سر بودي

 

پيمبري تو از اولش مشخص بود

امين مردم و همواره معتبر بودي

 

پيمبران همه شاگرد مكتبت هستند

وعالمي همه مديون زينبت هستند

 

پيامبر شده اي كه براي تو باشيم

هميشه تابه ابد مبتلاي تو باشيم

 

تو گرم ذات خدا باش تاكه ماها هم....

...غلام و نوكر خلوت سراي تو باشيم

 

بيا كرم كن و كاري كن اينكه تا آخر

كنار خانه زهرا گداي تو باشيم

 

ببند گردن ما را به پاي سلمانت

كه تاهميشه به زير لواي تو باشيم

 

چه مي شود كه اويس قرن شويم و شبي

كنار صحن حسينت فداي تو باشيم

 

چه مي شود كه شبيه ابوذر و مقداد

بلالمان بكني تا عصاي تو باشيم

 

چه مي شود كه شبيه ملائكه هرشب

دخيل رشته اي از آن عباي تو باشيم

 

مرا شبيه غلامان خود معطر كن

عنايتي كن و من را غلام حيدر كن

 

قرار بود چهل روز در حرا باشد

و از تمامي مخلوق هم جدا باشد

 

قرار بود كه او باشد وخدا باشد

خدا معلم و شاگرد ،مصطفي باشد

 

كسي اجازه ندارد به اين حريم آيد

به غير يك نفر آن هم كه مرتضي باشد

 

خدا به غير نبي معتكف نمي خواهد

مقام هر كسي اين نيست با خدا باشد

 

همان كه كل بشر ريزه خوارخادم اوست

همان كه خاك درش مُهر انبيا باشد

 

همان كه فاطمه اش افتخار قرآن است

كسي نديده،چنين دختري كجا باشد

 

تمام حاجت اين  عبد روسياه اين است

چنين شبي حرم مشهدالرضا باشد

 

برات نوكريش را ابالحسن بدهد

كبوترانه شب جمعه كربلا باشد

 

بيا و عيدي من را بده به چشم ترم

بگيردست مرا و به كربلا ببرم

 

مهدی نظری

 

*********************



موضوعات مرتبط: عید مبعث
[ 14 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مبعث

آن روزها كه در افق مكه سر زدي‏

با شش هزار آيه لبخند آمدي‏

 

قرآن درست در وسط سينه‏ات شكفت‏

پر شد لب تو از گل ياس و محمدي‏

 

اي هيبت تو هيبت شمشير پس چرا

چنديست پيش ‏از آنكه بجنگي مردّدي؟

 

برخيز و كوه‏هاي جهان را به هم بزن‏

ديگر نگو به گوشه گرفتن مقيّدي‏

 

اين موج توست‏كه به‏تلاطم‏رسيده است‏

تو آخرين تهاجم يك سيل ممتدي‏

 

حتي يهود هم به تو سوگند مي‏خورد

با اين‏كه كاسه - كوزه‏شان را به هم زدي‏

 

بايد كه اتفاق بيفتد نگاه تو

اما نه، تو بلندتر از هر چه بايدي‏

 

محمد مرادي

 

*********************

 

اشعار عید سعید مبعث حضرت رسول(ص) - علی اکبر لطیفیان

 

ضمیر مبعث

 

 بر سر آشفته ام زلف پریشان ریخته

در دل حیران من آیات حیران ریخته

 

نیستم ناراحت از اینکه شهیدم کرده اند

خون من گر ریخته در پای جانان ریخته

 

سفره ی دل باز کردن پیش مهمان بهتر است

این دلم هر آنچه دارد پای مهمان ریخته

 

تا مقام قاب قوسین ات بلا باید کشید

در بیابان طلب خار مغیلان ریخته

 

گاه باید بیشتر همرنگ شد مثل اویس

نذر یک دندان جانان چند دندان ریخته

 

هر دو عالم عالمی دارند پیش مقدمش

این یکی دل ریخته است و آن یکی جان ریخته

 

گر چه آدم گرچه عیسی گرچه موسی بازهم

کمتر از درهای دربار تو دربان ریخته

 

بسکه خاطرخواه داری و عزیزی که خدا

جای گل روی سرت آیات قرآن ریخته

 

نذر این پیغمبری خوب است ذبحی رد کنی

در ضمیر عید مبعث عید قربان ریخته

 

آن قدر ذات خدا در تو تجلی کرده است

ز آن همه یک جلوه اش را در خراسان ریخته

 

با علی بودن فقط راه مسلمان بودن است

ورنه از این نا مسلمانها فراوان ریخته

 

شب ، شب مبعث ولی یاد نجف افتاده ام

بسکه از روی لبت ذکر علی جان ریخته

 

یانبی و یا نبی و یا نبی یا مصطفی

یا علی و یا علی و یاعلی یا مرتضی

 

 علی اکبر لطیفیان

**



موضوعات مرتبط: عید مبعث
[ 13 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مبعث

ببین که قلب زمین شور دیگری دارد

و در نگاه خودش نور باوری دارد

 

همین که غار حرا مست لفظ أقرأ شد

ز اعتبار نبی فکر دلبری دارد

 

ز های و هوی ملک گوش آسمان پر شد

و کنج سینه ی خود نور سروری دارد

 

تمام غار حرا مثل عرش اعلاء شد

دل رمیده ی او حال بهتری دارد

 

صدای حضرت جبریل میرسد بر گوش

هبوط کرده و حکم پیمبری دارد

 

به تو سلامِ خداوند یا رسول الله

بخوان به نام خداوند یا رسول الله

 

نگاه خیره ی دنیا به سمت غار حرا

چه می تپد دل بی تاب مردم بالا

 

برای یک قدم امشب مجال حرکت نیست

ز ازدحام ملائک به روی خاک خدا

 

برای اینکه به همراه خویش آوردند

پیام تهنیت منصب نبوت را

 

و اولین نفری که رسید و اشهد گفت

علی عالی اعلاست پشت غار حرا

 

در آن میانه ملائک به یک دگر گفتند

چه خالی است خدا جای حضرت زهرا

 

خوشا به حال خودم هم زبان سلمانم

خوشا به حال خودم شیعه ی مسلمانم

 

چراغ راه همه جلوه های ایمانت

دل رمیده ی ما بی قرار دستانت

 

برای اینکه بگیرند حاجت خود را

 شدند جمله ملائک دخیل دامانت

 

شما که جای خودت می رسی،جبرائیل

برای عرض ادب پیش پای سلمانت

 

پیامبران اوالعزم قبل تو آقا

شدند پیرو قرآن تو مسلمانت

 

تو از خدای خودت هم که دلبری کردی

رسول آینه ها با نوای قرآنت

 

نبوتت ابدی شد به اعتبار علی

به پشتوانه و گرمی ذوالفقار علی

 

مسعود اصلانی

 

*********************



موضوعات مرتبط: عید مبعث
[ 11 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مبعث

طي ميكنيم سمت ملاقات جاده را

شايد كسي سوار كند اين پياده را

 

وقتش رسيده است كه با گريه ريختن

جبران كنيد توبه ي از دست داده را

 

تكريم ديگري است همين امتناع ها

پس شكر ميكنيم عطاي نداده را

 

ما در ركوع نافله با آبروتريم

اصلاً نخواستيم تن ايستاده را

 

خُدّام آستانْ هميشه جلوترند

يا رب نگير خدمت اين خانواده را

 

مكه شرافتش به حضور محمد است

پس قصد ميكنيم فقط مكه زاده را

 

گر بي علي بناست كه اين راه طي شود

مگذار پس مقابل ما راه جاده را

 

ما درب خانه اي به جز اين در نميرويم

ما بي علي كنار پيمبر نميرويم

 

خوان كريم خالي و بي نان نميشود

فقر گدا حريف كريمان نميشود

 

گويي نمي برد ز عنايت سعادتي

آنكه اسير زلف پريشان نميشود

 

اين چه حكايتي است كه اصلاً براي ما

مبعث بدون شاه خراسان نميشود

 

از بركت دعاي رسول است هيچ جا

در دوستي فاطمه ايران نميشود

 

يكبار يا نبي و دگر بار يا علي

يا مصطفي بدون علي جان نميشود

 

چون شرح زندگاني مولاست خواندنيست

ورنه كسي كه پيرو قرآن نميشود

 

جبريل علي ، وحي علي و زبان عليست

قرآن بخوان رسول،كه قرآن همان عليست

 

مبهوت مانده است تماشاي خويش را

روح بلند و جلوه ي والاي خويش را

 

سوگند ميخوريم همه تَرك ميكنيم

بردارد از بهشت اگر پاي خويش را

 

اصلاً همان زمان چهل سال پيش هم

اثبات كرده بود بلنداي خويش را

 

آنكس امام ماست كه در ليلة المبيت

وقتي كه رفت داد به او جاي خويش را

 

او ماندني نبود اگر پُر نكرده بود

با مرتضي و فاطمه دنياي خويش را

 

از ديدن تجلي خود دست ميكشيد

ميديد تا تجلي زهراي خويش را

 

يا فاطمه وَ يا كه علي جلوه ميكند

وقتي نشان دهد قد و بالاي خويش را

 

نور است و در تن سه نفر جلوه كرده است

اين نور قبل خلق بشر جلوه كرده است

 

اي خاك پاي توست تمام وجودها

هفت آسمان و خلقت گنبد كبودها

 

اي كيسه ي هميشه كرامت ميان شهر

آقاي مهرباني و آقاي جودها

 

آري نماز بي تو به قرآن قبول نيست

اي اولين سلام همه در قعودها

 

جبريل ما چگونه تو را پا به پا شود

درماندگي كجا و مسير صعودها

 

قربان چشم هاي تو دار و ندارها

قربان خاك پاي تو بود و نبودها

 

شكرخدا قبيله ي توكامل است و بس

كوري چشم عايشه ها،اين حسود ها

 

ما باتوأيم و با همه ي خانواده ات

عالم فداي زندگي صاف و ساده ات

 

از ما مگير تاب و تب شور و شين را

حُبِ علي همان شرف نشأتين را

 

از ما مگير شوق سفرهاي تا نجف

مكه ،مدينه ،سامره و كاظمين را

 

با حب خانواده ي تو سالهاي سال

بخشيده اند آبروي عالمين را

 

ما نذر كرده ايم كه بيرون بياوريم

از زير دِين،اين جگر زير دين را

 

ما قصد كرده ايم به ياري فاطمه

نائل شويم كرب و بلاي حسين را

 

بوسه مزن كنار تمناي دخترت

زير گلوي كوچك اين نور عين را

 

واي از دمي كه زينب كبري رسيده بود

وقتي رسيده بود كه حنجر بريده بود

 

علي اكبر لطيفيان

**



موضوعات مرتبط: عید مبعث
[ 10 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مبعث پیامبر

می رسید از قله های کوه نور

از بلندای تشرف در حضور

 

فرش استقبال راهش می شدند

هر چه جن و هر چه انس و هر چه حور

 

کوه ها هم در تشهد آمدند

از تجلایی که شد در کوه نور

 

او چراغ شرع را آورده بود

بر سر این جاده های سوت و کور

 

تزکیه میداد روح خاک را

چشمه چشمه با سخن های طهور

 

مثل دریا رودها را جمع کرد

رودهایی از قبایل های دور

 

وحی می آرود تا آنجا که عقل

در خودش میکرد احساس شعور

 

شرح صدرش را کسی تخمین نزد

تا بفهمد کیست این سنگ صبور

 

و کتابی بود با خط خدا

تا بشر خود را کند با آن مرور

 

ای کتاب قل هو الله احد

لم یلد یولد و لم کفوا احد

 

تا شعاع مهرت عالمتاب شد

مهربانی از خجالت آب شد

 

این زمین دیگر کویر تشنه نیست

زنده شد ، آباد شد ، شاداب شد

 

فارغ از نسل و نژاد و رنگ و بو

هر غلامی با تو بود ارباب شد

 

تو همانی که بلال مسجدت

گل عرق هایش گلاب ناب شد

 

هر که با تو با علی راضی نشد

وصل بر دریا نشد مرداب شد

 

از زلال چشمه های وحی تو

تشنه ای همچون علی سیراب شد

 

این علی که مست پیغمبر شده

با دعای مصطفی حیدر شده

 

بعد از این افسار دنیا دست تو

ضرب و جمع و کسر و منها دست تو

 

بعد از این دین های دنیا باطل است

 دین آدم تا به خاتم دست تو

 

هل اتی که شرح زهرا و علیست

گشته نازل منتها با دست تو

 

سیزده ماهند در منظومه ات

گردش این سیزده تا دست تو

 

فوق ایدیهم تویی یا مصطفی

هیچ دستی نیست بالا دست تو

 

رحمه للعالمین تنها تویی

پس حساب روز فردا دست تو

 

پرچم حمد خدا دست علیست

اختیار پرچم اما دست تو

 

هر چه ما داریم دست فاطمه است

چونکه باشد دست زهرا دست تو

 

تو خودت گفتی حسینت از من است

پس حسین و کربلا ها دست تو

 

چلوه کردی در علی اکبر ولی

جلوه های این تماشا دست تو

 

دست تو دست خداوند است و بس

سهم ما یکبار لبخند است و بس

 

از حرا می آیی و جان می بری

روی دوشت بار قرآن می بری

 

سفره می اندازی و در خانه ات

مثل ابراهیم مهمان می بری

 

گاه موسی میشوی و با خودت

آیه های آل عمران می بری

 

گاه کشتی می شوی و نوح را

از دل امواج طوفان می بری

 

گاه از شوق علی می باری و

شوق خود را زیر باران می بری

 

نیمه شب ها روی دوش مرتضی

نان و خرمای یتیمان می بری

 

گاه در سلمان تنزل می کنی

عشق حیدر را به ایران می بری

 

گاه یاد بضعه ات می افتی و

زیر لب نام خراسان می بری

 

می رسد روزی که خود می آیی و

یوسف ما را به کنعان می بری

 

ای سحر خیز مدینه العجل

ای شفای زخم سینه العجل

 

ای سرای چشمهایت با صفا

امتداد چشم هایت تا خدا

 

غار تاریک مرا روشن کنید

مرده ام در بین این ظلمت سرا

 

لیله المحیای شب های حسین

ای رسول گریه های کربلا

 

کاروان سمت محرم میرود

کاش من هم جا نمانم از شما

 

از همان سر نیزه ای که می چکید

خون تازه روی خاک کوچه ها

 

سنگ ها آمد...سری افتاد وای

خواهری میگشت زیر دست و پا

 

یک گلی گم کرده بود ای وای من

عمه شد آنجا کبود ای وای من

 

رحمان نوازنی

**



موضوعات مرتبط: عید مبعث
[ 9 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

رفتي و بي تو راحتي از ما گريخته

شادي ز قلب فاطمه بابا گريخته

 

امّت دگر ز خانه ما پا کشيده اند

چندان که خنده از لب زهرا گريخته

 

وضع مدينه هم ز خيانت عوض شده است

آن عطر مهر و عاطفه زين جا گريخته

 

زخم زبان زنند به ما جاي تسليت

از اين گروه روح تسلّا گريخته

 

همسايگان ز گريه مرا سرزنش کنند

شادي ز ما و رحم از اين ها گريخته

 

حتي بِلال هم به علي سر نمي زند

او هم ز سوء واقعه گويا گريخته

 

**

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید

 



موضوعات مرتبط: پیامبر اکرم(ص) - رحلت
[ 8 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

 

کم گریه کن که گریه امانت بریده است

گویا که وقت رفتن بابا رسیده است

 

 حق داری از غمش به سرو سینه می زنی

چون مثل او کسی به دو عالم ندیده است

 

 در روز آخرش چه شده این چنین نبی

جز اهل بیت تو زهمه دل بریده است

 

 بر روی سینه اش حسنین ناله می زنند

اشکش بر ای هر دو زغم ها چکیده است

 

 برگو که مرتضی چه شنیده کنار او

رنگش چنین زطرح مسائل پریده است

 

 اینجا همه برای شما گریه می کنند

چون از سقیفه بوی جسارت وزیده است

 

 این روزها به پشت در خانه ات مرو

گویا عدو که نقشه ی قتلت کشیده است

 

 جان حسین و جان حسن جان مرتضی

کم گریه کن که گریه امانت بریده است

 

کمال مؤمنی

 

*******************



موضوعات مرتبط: پیامبر اکرم(ص) - رحلت
[ 8 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

در ماتم فراق پدر گریه میکنم

همراه شمس و نجم و قمرگریه میکنم

 

شب ها و روزها زغمش مویه میکنم

تا آخرین  توان بصر گریه میکنم

 

خواب شبانه ازسر زهرا پریده است

مانند شمع تا به سحر گریه میکنم

 

داغی عظیم دیده ام ای مردمان شهر

با لحن جانگدازی اگر,گریه میکنم

 

پیغمبر طوایف اهل بکاء شدم

قدر تمام اشک بشر گریه میکنم

 

خشکد اگر که چشمه ی اشکم دوباره من

با دیده های سرخ جگر گریه میکنم

 

وحید قاسمی

 



موضوعات مرتبط: پیامبر اکرم(ص) - رحلت
[ 7 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

 

آمدی با تجلّی توحید

به زمین آوری شرافت را

ببری از میان این مردم

غفلت و کفر و جاهلیت را

**

ولی افسوس عدّه ای بودند

غرق در ظلمت و تباهی ها

در حضور زلال تو حتّی

پی مال و مقام خواهی ها

**

سال ها در کنار تو امّا

دلشان از تب تو عاری بود

چیزی از نور تو نفهمیدند

کار آن ها سیاهکاری بود

**

در دل این اهالی ظلمت

کاش یک جلوه نور ایمان بود

بین دل های سخت و سنگیِ‌شان

اثری از رسوخ قرآن بود

**

چه به روز دل تو آورده

غفلت نا تمام این مردم

در دل تو قرار ماندن نیست

خسته ای از مرام این مردم

**

آخرین روزها خودت دیدی

فتنه ای سهمگین رقم می خورد

و شکوه سپاه پر شورت

باز با خدعه ها به هم می خورد

**

پیش چشمان گریه پوشت باز

بیرق ظلم را علم کردند

ساحتت را به تهمت هذیان

چه وقیحانه متهم کردند

**

لحظه های وداع تو افسوس

دل نداده کسی به زمزمه ات

یک جهان راز و یک جهان غم داشت

خنده ی گریه پوش فاطمه ات

**

بعد تو در میان اصحابت

چه می آید به روز سیره ی تو

می روی و غریب تر از پیش

بین نامردمان عشیره ی تو

**

خوش به حال ستارگانی که

با طلوع تو رو سپید شدند

از تب فتنه در امان ماندند

در رکاب شما شهید شدند

**

می روی و در این غریبستان

بی تو دق می کنند سلمان ها

دست های علی و زخم طناب

وای از این ظاهراً مسلمان ها

**

راه توحیدی ولایت را

همگی سد شدند بعد از تو

جز علی و فدائیان علی

همه مرتد شدند بعد از تو

**

حیف خورشید من به این زودی

حرف هایت ز یاد می رفت و ...

در کنار سقیفه ی ظلمت

هستی تو به باد می رفت و ...

**

شاهدی این همه مصیبت را

این غم و درد بی نهایت را

آه اما کسی نمی شنود

غربت سرخ ناله هایت را:

**

چه شده از بهشت روشن من

این چنین بوی دود می آید

از افق های چشم مهتابم

ناله هایی کبود می آید

**

این همان کوثر است ای مردم

پس چه شد حرمت ذوی القربی

آه آیا درست می بینم

آتش و بال چادر زهرا

**

آه تنها سه روز بعد از من

اجر من را چه خوب ادا کردید

بر سر یاس دامن یاسین

بین دیوار و در چه آوردید

**

غربت تو هنوز هم جاری‌ست

قصّه ی تلخ خواب این مردم

منتظر در غروب بی یاری ‌ست

سال ها آفتاب این مردم

 

یوسف رحیمی

 

*******************



موضوعات مرتبط: پیامبر اکرم(ص) - رحلت
[ 5 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

 

ملکوت نگاه بارانيت

راوي يک مدينه اندوه است

سالياني است از غم غربت

خاطر خسته‌ي تو مجروح است

**

اين اهالي ظلمت دنيا

مردمان قبيله‌ي وهمند

در سلوک هدايت و رحمت

اشتياق تو را نمي فهمند

**

ماتم اين شکنجه هاي کبود

غصه ها بي مجال پيرت کرد

سينه‌ي غرق نور و سنگ ستم

داغ چندين بلال پيرت کرد

**

بي کسي خو گرفته بود آقا

با اهالي شعب دلتنگي

مي شکستي چنان غريبانه

در حوالي شعب دلتنگي

 **

ديده هر دم غروب عام الحزن

چشم باراني و پُر ابرت را

تو چه کردي در اين غريبستان

که خدا مي ستود صبرت را

 **

با عمو در دل پريشانت

حس آرامش عجيبي بود

آه ديگر پس از ابوطالب

مکه زندان بي شکيبي بود

**

داغها ياس بيقرارت را

در غم خود سهيم مي کردند

مادري را به عرش مي‌ بردند

دختري را يتيم مي کردند

**

ماه عالم بگو چه آورده

به سر تو محاق خاکستر

دختر تو چقدر دلخون شد

بر سرت ريخت داغ خاکستر

**

خوب ديدي ميان اين مردم

دم به دم جوشش عواطف را

بوسه‌ي سنگ و زخم پيشانيت

غصه پر کرده بود طائف را

 **

قلبتان را چقدر مي آزرد

داغدار غم اُحد بودن

زخمي از عهد بي بصيرت‌ ها

خسته از همرهان خود بودن

 **

ناگهان بر تن تو گل کردند

زخمها لاله ها شقايقها

لب و دندان تو شده مجروح

آخر از لطف اين منافقها

**

چه کشيدي در آن غروبي که

تن مجروح حمزه را ديدي

دلت آقا کدام سو مي رفت

بر دلش زخم نيزه را ديدي

**

ديد خيبر که گفتي آزاده

آب را بر کسي نمي بندد

گرچه از فرقه‌ي يهودي ها

به اسيران کسي نمي خندد

**

همه ديدند روز خندق هم

رحم و آزادگي شعارت بود

در مرام تو پيکر کشته

ايمن از غارت و جسارت بود

**

بر سر و سينه و گلوي حسين

بوسه هايت چقدر معروف است

روضه خوان را ببخش آقا جان

روضه از اين به بعد مکشوف است

**

با تماشاي قد و بالايش

از نگاه تو آرزو مي ريخت

آه ، ناگاه اگر زمين مي خورد

آسمان بر سرت فرو مي ريخت

**

پيش چشمت محاصره کردند

پيکر ماه بي پناهت را

خوب تکريم کرد امت تو

نيزه در نيزه بوسه گاهت را

**

زينت شانه هاي تو حالا

شده پامال نعل مرکب ها

آيه آيه، ورق ورق، پرپر

ارباً اربا، مقطع الأعضا

**

سر خورشيد غرق خونت را

روي نيزه ببين چهل منزل

بارش سنگ ها چه خواهد کرد

با لبي نازنين چهل منزل

**

خون او خون تازه اي جوشاند

در رگ دين و مکتبت آقا

تا ابد شور نهضتش باقي‌ست

تا ابد کُلّ يومٍ عاشورا

 

یوسف رحیمی

 

*******************



موضوعات مرتبط: پیامبر اکرم(ص) - رحلت
[ 4 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

 

از سوزِ تب توانی به پیکر نداشتی

فکری به غیر فاطمه در سر نداشتی

 

یادِ خدیجه می کنی و آه می کشی

یعنی که تاب دوریِ همسر نداشتی

 

بعد از غدیر و توطئه هایِ منافقین

دلشوره جز غریبی حیدر نداشتی

 

میخواستی سفارش حقِ علی کنی

امّا چه فایده که تو یاور نداشتی

 

عمری برای اینکه هدایت شوند خلق

در سینه غیر یک دلِ مضطر نداشتی

 

وقتی صدایِ فاطمه آمد که سوختم

در عرش میشنیدی و باور نداشتی

 

رفتی از این دیار وَ اِلّا به یک نفس

تابِ صدایِ نالۀ دختر نداشتی

 

مسمار داغ بود و لب از سینه برنداشت

آنجا مگر بهشت مُعطّر نداشتی

 

پنجاه سالِ بعد مشخص شود چرا

از روی سینه جسمِ حسین بر نداشتی

 

وقتی عدو محاسن او را گرفته بود

از ره رسیدی عمّامه بر سر نداشتی

 

زینب نیابتاً ز تو بوسید آن گلو

زیرا که تابِ بوسۀ حنجر نداشتی

 

قاسم نعمتی

 



موضوعات مرتبط: پیامبر اکرم(ص) - رحلت
[ 3 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

 

اشعار رحلت حضرت رسول اکرم(ص)

 

از سراپای مدینه گِل غم میریزد

اشک از دیده ی غم بار حرم میریزد

از نگاه نگران، برق الم میریزد

خوب پیداست که باران ستم میریزد

آه آرامش زهراست به هم میریزد

 

سایه ی خنده از این گلکده کم کم برود

یا قرار است که پیغمبر اکرم برود ؟

 

نور از خنده لب های ترش می بارید

از گرفتاری امت به جزا میترسید

دربه در، در پی ارشاد بشر میگردید

مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید

 

در دلم شور عجیبی ست نمیدانم چیست

در گلو بغض عجیبی ست نمیدانم چیست

 

دخترت زار به سر میزند ای وای دلم

در دلم غصه شرر میزند ای وای دلم

پدرم حرف سپر میزند ای وای دلم

حرف از داغ پسر میزند ای وای دلم

یک نفر آمده در میزند ای وای دلم

 

دل بریدن ز تو بابا بخدا آسان نیست

بعد تو واسطه ی وحی خدا با ما کیست؟

 

این جوان کیست که از دیدن رویش در دل

غصه داخل شده و خنده ز لب شد زائل

آه یارب شده انگار صبوری مشکل

گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل :

با اجازه بگذارید بیایم داخل

 

با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد

پرده از صورت پوشیده ی خود یک سو زد

 

مژده ای رحمت رحمان که سحر نزدیک است

ای رسول مدنی وقت سفر نزدیک است

شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است

به علی هم برسان روز خطر نزدیک است

وقت آتش زدن یاس و تبر نزدیک است

 

پدر آماده رفتن به سماوات ولی

نگران است برای غم فردای علی

 

تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد

نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد

آه از سینه افلاک برآمد هیهات

به علی فاطمه را باز امانت میداد

داشت اما خبر از غصه زهرا ای داد

 

این همه بی کسی ای وای سرم درد گرفت

دل سرشار غم شعله ورم درد گرفت

 

او ز فردای حسین و حسنش داشت خبر

از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر

از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر

از غم حیدر خیبر شکنش داشت خبر

از حسین و بدن بی کفنش داشت خبر

 

اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد

پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد

 

**

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید

 



موضوعات مرتبط: پیامبر اکرم(ص) - رحلت
[ 2 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

حضرت حمزه (ع)

بالا گرفت روز  اُحد تا که کارزار

شد آسمان روشن آن روز تارِ تار

 آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ريخت

از آسمان و خاک زمين خون تازه ريخت

 حمزه در آن ميانه که گرم قتال شد

کم کم براي حمله ی‌ دشمن مجال شد

 آنقدر روبهان به شکارش کمين زدند

تا نيزه اي به سينه ی آن نازنين زدند

 حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست

خورشيد چشمهاي رئوفش به خون نشست

 لبريز زخم بود و جراحت دل نبي

از دست رفته بود همه حاصل نبي

 ميدان خروش ناله ی‌ واويلتا گرفت

عالم براي غربت حمزه عزا گرفت

 جانم فداي پيکر پاک و مطهرش

جانم فداي زخم فراوان پيکرش

 اما هنوز غربت آن روز مانده بود

داغي عظيم بر دل عالم نشانده بود

 خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد

آهي ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد

 پيمانه هاي صبر دل او که جوش رفت

آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت

 آري دلم گرفته ز اندوه ديگري

دارم دوباره ماتم مظلومه خواهري

 زينب غروب واقعه را غرق خون که ديد

از خيمه تا حوالي گودال مي دويد

 ناگاه ديد در دل گودال قتلگاه

درخون تپيده پيکر سردار بي سپاه

 پس با زبان پُر گله آن بضعه ی‌ بتول

رو کرد بر مدينه که يا أيها الرسول

 اين کشته ی‌ فتاده به هامون حسين توست

اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست

 

یوسف رحیمی



موضوعات مرتبط: حضرت حمزه(ع) - شهادت
[ 1 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

حضرت حمزه (ع)

حمزه که جان عالم و آدم فداي او

لب باز مي کنم که بگويم رثاي او

مردي که در شجاعت و هيبت نمونه بود

در غيرت و شکوه و شهامت نمونه بود

 شير خدا و شير نبي فارس العرب

در انتهاي جاده ی مردانگي، ادب

 هم يکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها

هم آشناي بي کسي اهل دردها 

هنگام رزم و حادثه مردي دلير بود

خورشيد آسماني و روشن ضمير بود

 شب هاي مکه شاهد جود و کرامتش

گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش

 او صاحب تمام صفات حميده بود

دل را به نور حضرت حق پروريده بود

 الگوي اهل سرّ و يقين بود طاعتش

يعني زبانزد همه مي شد عبادتش

 در آسمان مکه ی دلها ستاره بود

بر قلبهاي خسته اميدي دوباره بود

 یوسف رحیمی 



موضوعات مرتبط: حضرت حمزه(ع) - شهادت
[ 31 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

حضرت حمزه (ع)

بوی خون آید از دل صحرا

خاک عالم به سر چه رخ داده

بین لشگر به پاشده غوغا

حمزه دیگر ز پای افتاده

** 

مصطفی را خبر کنید آید

تاکه دستان هنده(لع) را گیرد

دیر اگر  آید از تماشای

بدن پاره پاره می میرد

 **

یوسفی گیر گرگ افتاده

وای برحال پیکر حمزه

فکر پوشاندن تن او باش

آیداز راه خواهر حمزه

** 

زخم این سینه را به هم آور

بر دعا دست خویش بالا کن

زود بر پیکرش عبا انداز

فکر گیسوی خواهرش را کن

** 

سرزمین احد غبار آلود

گرچه از شور و گریه ها غوغاست

حمزه و هر بلا سرش آمد

گوشه ای از غروب عاشوراست

 **

کی به پیش نگاه این خواهر

تشنه لب سر ز تن جدا کردند

بهر تشییع پیکری بی سر

ده نفر نعل تازه آوردند

 **

همه افتخار دخترها

به عموهای خوش قد و بالاست

سنت درد دل کنار عمو

ارث اولاد حضرت زهراست

 

قاسم نعمتی

**



موضوعات مرتبط: حضرت حمزه(ع) - شهادت
[ 30 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امیرالمومنین علیه السلام

شاهنشه اریکه ي قدرت ابا الحسن

اسطوره ي صلابت و غيرت اباالحسن

ياوالي الولي، يدحق، بنده ي خلف

يا مظهر العجايب عالم، شه نجف

يعسوب دين ملك زمين تا الي الابد

يا قاهرالعدو، يل خيبر شكن مدد

تو خانه زاد حضرت سبحاني اي علي

پرچم به دست قله ي عرفاني اي علي

حبل المتين وحصن ِحصيني بدون شك

راه نجات اهل يقيني بدون شك

وَسابقون واقعه يعني ابوتراب

درياي فيض واسعه يعني ابو تراب

فرمانرواي عالم امكان اباالحسن

اي پادشاه دولت شاهان اباالحسن

اي شرزه شير، اي اسدالله غزوه ها

استاد درس رزم علمدار كربلا

دستان تو ستون سماوات و كائنات

سكان چرخ دادن و چرخاندن كرات

همزاد گردبادي و از نسل آتشي

وقتي به روي دشمن دين تيغ مي كشي

آري تو ذوالفقار خداوندي اي علي

تمثال اقتدار خداوندي اي علي

پا روي شانه هاي پيمبر گذاشتي

حتي ز عرش، پاي فراتر گذاشتي

مرآت جلوه هاي كريمانه ي خدا

اي ساقي قمررخ ميخانه ي خدا

از باغ هاي خلد خداوند با يقين

تنها به عشق شيعه شدن آمدم زمين

آن تيغ تان واين سرما يا ابوتراب

مولا بزن فداي شما، يا ابوتراب

اينجا به جرم حب شما سنگ خورده ام

دنيا نهاده خيش ملامت به گرده ام

مرغ جنون دل سر گلدسته ي شماست

منصورشهرعشق توام، دارمن كجاست؟

اي شب شكن، اميرقلندر مرام مر

اي خرقه پوش خسته نفس، پيركوچه گرد

آقا تو آفتاب فروزان كوفه اي

شب ها هميشه فكر يتيمان كوفه اي

آهنگ گام هاي تو شور كليم ها

زيباترين سرود به گوش يتيم ها

امشب دوباره كيسه سر دوش مي بري

اي كاش از محله ي ما نيز بگذري

آقا شما چرا؟ به خدا بنده  نوكرم

اين كيسه را اجازه بده من بياورم

ديدم تو را كه بر رخ ماهت نقاب بود

بر دور دست هاي تو جای طناب بود

در دست پينه دار تو فانوس ديده ام

در چشم خيس تان غم ناموس ديده ام

وحید قاسمی

 



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 29 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امیرالمومنین علیه السلام

دارد شروع می شود این شعر با علی

صل علی محمد و صل علی علی

هرکس دلش به زلف کسی بند خورده است

ما بند خورده است به زلف شما علی

خیبر گشا ،یتیم نواز و غریب...،آه

من مانده ام خدا به تو گویم و یا علی

بر روی سردر حرم کبریا ،خدا

با خط خود نوشته تو را با طلا علی

شیر خدا و حیدر کرار و مرد رزم

تفسیر محکمی است تو را انما علی

ما را ببخش، شیعه ی خوبی نبوده ایم

تو را به جان فاطمه، یا مرتضی علی

این شعر پیشکش به علی شد به این امید

شاید کند گوشه ی چشمی به ما علی

نادر حسيني

*******



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 27 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امیرالمومنین علیه السلام

بیا دوباره برای ما بخوان تو خطبه‌ی خلقت را

که پرده پرده فرو ریزی از این زمانه جهالت را

نه خالِ «نقطه» تو می‌خواهی، نه گیرِ خطّ «الف» هستی

بدون خال و خط آوردی چه خوش عروس بلاغت را

چه اتفاق پر از نوری در ارتفاع دلت رخ داد؟

که از زبان تو جاری کرد هزار چشمه‌ی حکمت را

بگو برای زمینی‌ها از آسمان و از اسرارش

تویی که چشم خدا هستی که دیده غیب و شهادت را

آهای صاحب انگشتر! دلم چه خوش شده حالا که

به دست‌های تو بخشیدند کلید آتش و جنت را

حدود مُلک تو دل‌هایی است که گِرد روح تو می‌چرخند

چه باک اگر که بیندازی شبی مهار خلافت را

برای اینکه بفهمد عقل، گره گشای جهان عشق است

پر از شکوه «دیانت» کرد دلت قطار «سیاست» را

ابوتراب غزل‌هایم! لغات من همه از خاکند

تو روح دادی و باور کرد دلم وقوع قیامت را

دویده قنبر و می‌ترسد ببخشی‌اَش تو به اعرابی

چه کرده‌ای تو که از رو بُرد کرامت تو سخاوت را

علی پرست گناهش چیست؟ که تو شبیه خدا هستی

چرا که آینه هم اینقدر نشان نداده شباهت را

نماز رو به نجف چندی است نخوانده‌ام من و بیمارم

مریض گشته‌ام از وقتی که ترک کرده‌ام عادت را

برادران مسلمانم! قسم به کعبه که حیرانم

چگونه دم زده‌اید از عشق بدون آنکه ولایت را...

پرآب تر شده چشمم از قنات‌های مدینه، تا

به دست شیر خدا دیدم طناب‌های اسارت را

من و تو آن دو خطیم آری به هم رسیده به ناچاری

خط شکسته‌ چه دارد جز همین دو بیت ارادت را

قاسم صرافان

********



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 26 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امیرالمومنین علیه السلام

بیا دوباره برای ما بخوان تو خطبه‌ی خلقت را

که پرده پرده فرو ریزی از این زمانه جهالت را

نه خالِ «نقطه» تو می‌خواهی، نه گیرِ خطّ «الف» هستی

بدون خال و خط آوردی چه خوش عروس بلاغت را

چه اتفاق پر از نوری در ارتفاع دلت رخ داد؟

که از زبان تو جاری کرد هزار چشمه‌ی حکمت را

بگو برای زمینی‌ها از آسمان و از اسرارش

تویی که چشم خدا هستی که دیده غیب و شهادت را

آهای صاحب انگشتر! دلم چه خوش شده حالا که

به دست‌های تو بخشیدند کلید آتش و جنت را

حدود مُلک تو دل‌هایی است که گِرد روح تو می‌چرخند

چه باک اگر که بیندازی شبی مهار خلافت را

برای اینکه بفهمد عقل، گره گشای جهان عشق است

پر از شکوه «دیانت» کرد دلت قطار «سیاست» را

ابوتراب غزل‌هایم! لغات من همه از خاکند

تو روح دادی و باور کرد دلم وقوع قیامت را

دویده قنبر و می‌ترسد ببخشی‌اَش تو به اعرابی

چه کرده‌ای تو که از رو بُرد کرامت تو سخاوت را

علی پرست گناهش چیست؟ که تو شبیه خدا هستی

چرا که آینه هم اینقدر نشان نداده شباهت را

نماز رو به نجف چندی است نخوانده‌ام من و بیمارم

مریض گشته‌ام از وقتی که ترک کرده‌ام عادت را

برادران مسلمانم! قسم به کعبه که حیرانم

چگونه دم زده‌اید از عشق بدون آنکه ولایت را...

پرآب تر شده چشمم از قنات‌های مدینه، تا

به دست شیر خدا دیدم طناب‌های اسارت را

من و تو آن دو خطیم آری به هم رسیده به ناچاری

خط شکسته‌ چه دارد جز همین دو بیت ارادت را

قاسم صرافان

********



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 25 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امیرالمومنین علیه السلام

نوشته شده در عرش خدا با قلم حيدر كرار

 خدا خلق نمودست زمين را و زمان را زغبار حرم حيدر كرار

بهشت و همه آنچه در آن هست فداي غبار قدم حيدر كرار

بود خشم خدا برلب تيغ دودم حيدر كرار

رسولان اولوالعزم نمك خورده جود و كرم حيدر كرار

اميري و دليري و همه كاره عالم شدن اينها همه يك فضل كم حيدر كرار

بدانيد اگر كعبه شده قبله حق بوده ز يمن قدم حيدر كرار

علي كيست همان شاه كه عالم به كف اوست

خدايي شدن عالم هستي هدف اوست

همه آبروي اهل زمين اهل سما از شرف اوست

بدانيد همه مركز عالم نجف اوست

علي كيست هماني كه خدا خوانده ثنايش

همانيكه كعبه دريده دل خود را به هوايش

هماني كه نشسته دل زارم چو كبوتر لب بامش

هماني كه خداييست كلامش ،مرامش،نمازش،قعودش،سجودش ،قنوتش و قيامش

همانيكه خــــــــــــــدا داده سلامش

علي كيست همان مالك عقبي علي كيست همان صاحب دنيا و همان صاحب دلها

علي كيست هماني كه خدا داده به او هستي خود را و هستي خدا كيست بجز حضرت زهرا

علي كيست همانيكه دهد خاتم شاهانه گدارا

همانيكه حسينش به جهان كرده الم كرب و بلا را

همانيكه ابوالفضل از او درس گرفتست وفا را

هماني كه بود همت او،غيرت او ،‌هيبت او در نفس زينب كبري

همان زينب كبري كه با خطبه مردانه طرفدار علي گشت

وزان خطبه خداوند بدهكار علي گشت

********



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 24 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امیرالمومنین علیه السلام

 با يك نگاه محرم اسرار مي شوم

 پروانه وار ميثم تمار مي شوم

 كار از جنون و مستي و ديوانگي گذشت

 « يك دم علي علي نكنم هار مي شوم»

 از خواب مرگ گر ز مزارم گذر كني

 من با صداي پاي تو بيدار مي شوم

 تنها به اين خوشم كه قدم رنجه مي كنيد

 هنگام مرگ لايق ديدار مي شوم

 تو قاتل مني،همه ي شهر شاهد است

 با حلقه هاي زلف تو بر دار مي شوم

 غير از غلامي تو به دردي نمي خورم

 بيرون كني!؟ به فاطمه بيكار مي شوم

وحید قاسمی

*******



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 23 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امیرالمومنین علیه السلام

تو بی ابتدایی و بی انتها

شبیه پیمبر شبیه خدا

تو آن سمت دروازه ی باوری

همانجا که می خوانمش ناکجا

تو بالاترین نقطه باوری

معما ترین نقطه زیر با

مقرب ترین جلوه ی لم یلد

و لم یولد آیه های خدا

تو آن خواهش سبز سجاده ای

قنوت نماز شب انبیا

بیا با پرو بال کروبیان

بزن وصله این گیوه ی پاره را

مرا آن طرف ها اگر راه نیست…

شما لااقل این طرف ها بیا

من از آب چاه شما خورده ام…

که حالا شدم تشنه ی کربلا

*******



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 22 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امیرالمومنین علیه السلام

یکجا و ناگهانی دل می بری علی!

آنقدر دلبری تو که کم کم نمی شود

من حاضرم قسم بخورم بی حضور تو

هـرگز بساط عشق فراهم نمی شود

هر قامتی که محض ادب خم شود برات

در زیر هیچ درد و غمی خم نمی شود

یوم الحساب قطعا ازعاشقان تو

یک تار مو نصیب جهنم نمی شود

هر جا که از تو یاد شود، در خیال ها

جز نقش کوهمرد مجسم نمی شود

دنیا چقدر ریخت و پاش است بعد تو

هر کار می کنند منظم نمی شود

*******************



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 21 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امیرالمومنین علیه السلام

باید که تو را حضرت منان بنویسد

در حد قلم نیست که قرآن بنویسد

هر دست گدایی که به سوی تو دراز است

مفهوم قنوتی است که در بین نماز است

سمت حرم توست دلم باز روانه

((ای تیر غمت را دل عشاق نشانه))

ایوان دلم خاک، طلایی بده مولا

قدری به من خسته بهایی بده مولا

آن چیست که در حج و طواف است...؟نشانه است

((مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است))

تکفیر نما عقربه ی قبله نمارا

چون اوست که سمت تو نشان داده خدا را

احمد(ص) به خدا غیر علی(ع) یار نمی خواست

پیغمبر ما همسفر غار نمی خواست

رفتند به بیراهه و خوردند به بن بست

((تا بوده علی(ع) بوده و تا هست علی(ع) هست))

بر اسب سوار است قیامت شده بر پا

دشمن به فرار است ازین حالت مولا

شمشیر کشیده است که لشگر بگشاید

باید برود یک تنه خیبر بگشاید

«یا قادر» و «یا قاهر» و «یا فاتح» و «یا هو»

این جرأت و این هیبت و این قدرت بازو...

مخصوص علی(ع) هست علی(ع) شیر خداوند

آن یکه جوانمرد به تعبیر خداوند...

...از ترس ز دستان عدویش سپر افتاد

((با خشم علی(ع) هرکه در افتاد ور افتاد))

احمد(ص) زند آیا نفسی غیر علی(ع)...؟نه

بالا برود دست کسی غیر علی(ع)...؟ته

((من کنتُ)) که بر حیدر کرار (ع)رسیده است

حقّ است و سرانجام به حقدار رسیده است

مجید تال

********



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 20 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امیرالمومنین علیه السلام

مرا در تن بود تا جان علی گویم علی جویم

 بجنبد تا رگم در جان علی گویم علی جویم

  ز پیدا و ز پنهانم همین یک حرف را دانم

 که در پیدا و در پنهان علی گویم علی جویم

 اگر اهل خراباتم وگر شیخ مناجاتم

 به هر آئین ، به هر دستان علی گویم علی جویم

 علی دین است و ایمانم ،علی درد است و درمانم

 چه با درد و چه با درمان علی گویم علی جویم

 علی حلال مشکل ها ،علی آرامش دلها

 کند تا مشکلم آسان علی گویم علی جویم

 اگر در خانقه افتم وگر در میکده خفتم

 به هر معموره و ویران علی گویم علی جویم

 ز مهر او سرشت من ، جمال او بهشت من

 هم اندر روضه ی رضوان علی گویم علی جویم

 علی باب الله عرفان ،علی سرالله سبحان

 به نور دانش و عرفان علی گویم علی جویم

 اگر درویش و مسکینم وگر دیندار و بی دینم

 چه با کفر و چه با ایمان علی گویم علی جویم

 اگر تسبیح می گویم وگر زنار می جویم

 به هر اسم و به هر عنوان علی گویم علی جوی

 ز سوره سوره ی قرآن ، ز یاسین و ز الرحمان

 به هر آیه ز هر تبیان علی گویم علی جویم

 اگر از وصل خوشحالم وگر از هجر نالانم

 چه با وصل و چه با هجران علی گویم علی جویم

 به محشر چون برآرم سر ، به نزد خالق اکبر

 به گاه پرسش و میزان علی گویم علی جویم

موافق

*********



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 19 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امیرالمومنین علیه السلام

 اجرا شده توسط حاج محمود کریمی:

قطره ای بودم وچکیده شدم

سمت دریای تو کشیده شدم

بارهاست سنگ عاشقی خوردم

باز اطراف عشق دیده شدم

اشهدصبح وظهروشام توام

کز روی ماذنه شنیده شدم

تا که وحی ترا به شانه نهم

مثل جبیریل آفریده شدم

از درخت ولایت طوبی

مثل یک سیب سرخ چیده شدم

چارده قرن من نمک زادم

از اهالی حیدر آبادم

آب پیدا شده نگاه کنید

چشمه دریا شده نگاه کنید

وقت وقت نزول دادن من ...

...کنت مولاه شده نگاه کنید

تا دوباره همه طواف کنند

کعبه ای پا شده نگاه کنید

پسر حضرت ابی طالب

شاه دنیا شده نگاه کنید

کوری چشم های آن سه نفر

علی آقا شده نگاه کنید

یاعلی یاابالحسن ای شاه

اشهدانک ولی الله

به نگاهت کمی نقاب بده

فرصتی هم به آفتاب بده

تا رطب های من شود باده

نخل جان مرا شراب بده

کمی از زیر پای سجاده ات

تا شود تربتم تراب بده

از خودت از بیان شرح خودت

دست پیغمبران کتاب بده

تا که امشب جهان فدات شود

به جهان حق انتخاب بده

ای بزرگ شگفت ناپیدا

ای امیر شریف بی همتا

آفتاب عشیره ی مجنون

قبله گاه قبیله ی لیلا

پادشاه حجاز ونان بر دوش

زخمی بار کیسه ای خرما

ما کجا وزیارتت خورشید

تو کجا و کوچه های این دنیا

تندتر میزند به نام شما

تبش قلب حضرت زهرا

نام تو فتح باب پیغمبر

در حوالی لیله الاسرا

نام تو نیل می شکافد باز

نام تو زهره میدرد هرجا

نام تو میشود رجز وقتی

تیغ عباس میکند غوغا

مادرم گفت جای لالائی

تا که خیزم به نام تو برپا

ذکری از والی الولی گفتم

راه افتادم وعلی گفتم

خواست حق آنچه میدمد گردد

چهره ات جلوه ی احد گردد

خواست حق تا که در احد آئی

که شرف با تو مستند گردد

خواست حق تا که طاق ابرویت

قبله ی جان الی الابد گردد

یاد تو ذکر موج دریاهاست

لحظه هائی که جزر ومد گردد

رد پای تو را نمی یابم

عرش حتی اگر رصد گردد

مرتضی مرتضی ست در همه حال

گرجهان جمله عبدود گردد

نفسی ده سینجلی گوییم

صدو ده بار یا علی گوییم

گردوخاکی میان میدان است

رزم گاهی دوباره حیران است

ابروانی کمی گره خورده

لحظه ها لحظه های طوفان است

ماندن اینجاچقدر ناممکن

مردن اینجا چقدر آسان است

لشگری را به خویش پیچانده

ذوالفقاری که گرم جولان است

حول روز قیامت آمده است

یا نه شیرخدا رجز خوان است

دستمال نبرد خود را بست

یعنی این کوه گرم طغیان است

هیبتش کوه را زمین زده ست

هر سپاهی از آن پریشان است

پهلوان پروری که می بینی

از نژاد امین رضوان است

این که پیچیده لافتی باشد

بانک تکبیر از خدا باشد

حب حیدر بود اساس نماز

عجلوا بالصلوه قبل الفوت

مهر او مایه ی حیات همه

عجلوا بالحیوه قبل الموت

بس بود واژه های تکراری

مدح خوانم ز بهر نوکر تو

مرده راجان تازه می بخشد

خاک پای غلام و قنبر تو

**



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 18 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عید غدیر

جلوه گران عشق كه خونم حلالشان

پيغمبر و على كه نبينم ملالشان

 

درياى علم حق به تموّج رسيد و پس

بر ساحل غدير خم افتاد فالشان

 

تا بر فراز منبر عالم قدم زنند

صدها فرشته فرش نمودند بالشان

 

دست خدا ز دست نبى قد كشيده است

هريك رسيده‏اند به اوج كمالشان

 

كوزه گران عالم عشقند اين دو دست

چيزى نمى‏شود كه بسوزد سفالشان

 

عالم در اين كتاب ز يك نقطه كمتر است

سر بسته گفته‏ام به تو مقدار مالشان

 

نعلينشان ز خاك طبيعت منزّه است

خورشيد و ماه ميوه خام خيالشان

 

اينجا مجال زمزمه‏هاى بلال نيست

زيباترين مؤذن هستى‏است خالشان

 

قبل از شروع خلقت اين خلق بوده‏اند

يعنى كه از خداى بپرسيد سالشان

 

دنيا نبود ظرف ظهور على و آل

تاكند و اين پياله نباشد مجالشان

 

رضا جعفری



موضوعات مرتبط: عید غدیر
[ 17 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امیرالمومنین علیه السلام

 

ای عبور سبز نخلستان بدوش

باز هم از ذهن نخلستان بجوش

 

تیغ دستت بسکه بر صحرا نشست

شد کویر از دست تو خرما فروش

 

یوسف آهِ تو عمری بین چاه

می وزد در خویش و می گرید خموش

 

کودکی دارد صدایت می کند

کفشهای وصله دارت را بپوش

 

باز هم از کاسه ی طفل یتیم

شربت شام تجلی را بنوش

 

رضا جعفری



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 16 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح امیرالمومنین علیه السلام

امشب هوای باغ نگاهم بهاری است

واژه به واژه کار دلم بیقراری است

 

باران و رود و چشمه و دریا قلم شدند

برگ درخت و بال ملک دفترم شدند

 

بیتابم امشب و تب شعری گرفته ام

با جمع شاعران شب شعری گرفته ام

 

سعدی! نگاه کن به رخش باز جان بگیر

ازباغ های نخل علی ((بوستان )) بگیر

 

حافظ! بیا و شاعر این بارگاه باش

یعنی((غلام شاه جهان باش و شاه باش))

 

پژواک بی نهایت خورشید نور او

ای مولوی زشمس جمالش  بگو  بگو...

 

((شیر خدا و رستم دستانم آرزوست))

چون نام رستم آمده اینبار وقت اوست

 

فردوسی! از شکوه نبردش چه دیده ای

آیا شجاعت علوی را شنیده ای؟!

 

قطبین عالم است سر تیغ ذوالفقار

از ضربه های دستش ((لا یمکن الفرار))

 

نیما! برای پیرهنش شعر نو بگو

از سادگیش از نمک و نان جو بگو

 

او از هجوم زخم زبان خون به دل شده

سهراب! در مسیر علی آب گل شده

 

قیصر! میان کوچه علی سر به زیر شد

عمر گلش بگو چقدَر زود دیر شد...

 

مجید تال

********************



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 15 / 1 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 55 56 57 58 59 ... 62 صفحه بعد